تهران _ واشنگتن؛ تنش زیر خط جنگ

تهران _ واشنگتن؛ تنش زیر خط جنگ

تهران _ واشنگتن؛ تنش زیر خط جنگ

جنگ حماس _ اسرائیل اگرچه نقطه عطفی در نه تنها اختلافات ریشه‎‌دار تهران و واشنگتن می‌تواند باشد، اما مراقبت هردو در بیرون نرفتن از خطوط قرمز یکدیگر نشان داده که این دو به وقت لازم جنبه‌های احتیاط را مدبرانه رعایت می‌کنند. نمایش‌های قدرت هر دو بیشتر به گونه بازدارندگی شبیه است تا اراده‌ای برای افتادن در پرتگاه رودررویی که بی‌گمان هزینه‌اش بیش از نمایش اقدام‌های بازدارنده است. اما حرکت بر مدار «احتیاط _ تنش» تضمین لازم را برای حفظ وضع موجود زیر خط جنگ خواهد داشت؟
نکته اصلی در وضع حاضر این است که نه تهران و نه واشنگتن نمی‌خواهند در زمینی با یکدیگر رودرو شوند که دیگران برایشان تدارک دیده‌اند. اگر چنین بود تا خیلی پیش از این شاهد درگیری میان آنها تا مرتبه جنگ بودیم. ترجیح دو طرف همواره دو وجه داشته است؛ نخست پایداری در حفظ اختلافات اصولی. دوم؛ تنش زدایی تا پایین آمدن از درجه خطر جنگ. همین مهم همواره سبب اعتراض جریان‌های تندرو در درون دولت‌های امریکا، اسرائیل، برخی دولت‌های عربی و حتی برخی ماجراجویان داخلی در ایران بوده است. اکنون دولت به شدت افراطی «بنیامین نتانیاهو» می‌کوشد با برجسته کردن نقش تهران در بروز جنگ کنونی، واشنگتن را وادار به اقدام فیزیکی علیه ایران کند. در این حال واشنگتن دو اقدام را در پی فشارهای جریان تندرو به شکل توام انجام داده است؛ افزایش حضور نظامی در منطقه خلیج فارس و دریای عمان به عنوان نمایشی بازدارنده مقابل تهران. همچنین تاکید براین مهم که هنوز هیچ مدرکی درباره نقش مستقیم و عملی تهران در تشویق و حمایت از حماس برای شروع جنگ با اسرائیل در اختیار ندارد. بدیهی است اگر واشنگتن اراده‌ای برای درگیر کردن خود با تهران داشت، می‌توانست به راحتی سوار بر موج تبلیغاتی شود که جریان‌های تندرو آهنگ آن را کوک کرده‌اند.
تهران نیز از همان ابتدای شروع جنگ، دامن خود را از معرکه بیرون کشید. اصلی‌ترین مقام‌های ایرانی با اعلام حمایت معنوی از اقدام حماس علیه اسرائیل، دخالت مستقیم تهران را دراین جنگ تکذیب کردند. این درحالی است که هرچه از عمر جنگ کنونی می‌گذرد، بر شدت تنش میان تهران و واشنگتن افزوده می‌شود. با این‌حال هنوز دو طرف می‌کوشند که موقعیت تنش‌آلود کنونی را زیر خط جنگ نگه دارند.
خطر این جاست که تا کجا می‌توان وضع موجود را حفظ کرد؟ آیا تصمیم‌سازان در تهران و واشنگتن همچنان قادر به حفظ اراده خود برای ماندن در زیر خط جنگ خواهند بود؟ یا اوضاع به گونه‌ای پیش خواهد رفت که دو طرف تسلیم موجی شوند که آنها را نیز با خود می‌برد؟
هنر دیپلماسی پیدا کردن راه در موقعیت محال است. جنگ میان ایران و آمریکا به مثابه جرقه زدن کبریت در انبار باروتی است که گستره‌ای وسیع در نه تنها منطقه بلکه جامعه جهانی خواهد داشت. مهم این است که تهران و واشنگتن برای عبور از موقعیت کنونی و پرهیز از بالا گرفتن تنش چه تدبیری را در دستور کار دارند. فراموش نکنیم که تاریخ ایالات متحده آمریکا نشان داده است که واشنگتن به رغم نزدیکی غیر قابل انکار با متحدانش، در بزنگاه براساس تشخیص منافع خود عمل می‌کند. دو نمونه در تاریخ معاصر را دراین باره می‌توان یاد کرد؛ جنگ سوئز در سال 1956 و جنگ فالکلند در 1982. در هر دو جنگ یاد شده، واشنگتن پای خود را از حمایت به شکل مشارکت مستقیم در جنگ کنار کشید. در جنگ اول، فرانسه، بریتانیا و اسرائیل مجبور به تسلیم در برابر اراده آمریکا در عقب نشینی از مواضع خود شدند. در جنگ دوم نیز «مارگارت تاچر» همه انتظاراتش از دولت «رونالد ریگان» را برای حمایت از او در جنگ با آرژانتین نقش برآب دید. اکنون نیز اسرائیل بیشترین نگرانی را از حدود حمایت‌های واشنگتن از خود در جنگ کنونی با حماس دارد. برخلاف انتظار تل‌آویو، واشنگتن تنها به اقدام‌های بازدارنده اکتفا کرده و نمی‌خواهد دامنه جنگ از غزه بیرون رود. تهران نیز با پرهیز از موج احساساتی که در پی جنگ کنونی برخاسته، می‌تواند به رغم اختلاف‌های اصولی خود با واشنگتن، در واقعی‌ترین حالت و با درایت، حداقل اوضاع را در همان زیر خط جنگ نگه دارد. بدیهی است وقوع جنگ همیشه با محاسبات غلط طرف‌ها و یا یکی از آنها جرقه می‌زند. بنابراین درستی محاسبات در این بزنگاه امری حیاتی برای همه طرف‌هاست.
اکنون تلاش تهران و واشنگتن حفظ تنش زیر خط جنگ است. همین مهم نشان از درایت دو طرف دارد. این که تا کجا می‌شود اوضاع را چنین حفظ کرد، بسته به اراده این دو و نیز شدت و فطرت جنگ حماس _ اسرائیل دارد. همچنین راه‌های خنثی سازی ابتکارهایی که می‌کوشند این دو را به جنگ وادارند.

دکمه بازگشت به بالا