نسبت مالکانه به زبان ساده، این شاخص چه می گوید و چرا مهم است؟

شاخصی که نشان می‌دهد دارایی‌های یک کسب‌وکار بیشتر با «سرمایه صاحبان» تأمین شده یا با «بدهی». تعریف، فرمول، مثال عددی و کاربردهای عملی این نسبت را در ادامه بخوانید.

نسبت مالکانه به زبان ساده، این شاخص چه می گوید و چرا مهم است؟

نسبت مالکانه چیست؟

نسبت مالکانه یک نسبت اهرمی در تحلیل‌های مالی است که به زبان ساده نشان می‌دهد چه بخشی از کل دارایی‌های یک شرکت توسط حقوق صاحبان سهام تأمین مالی شده است. این نسبت از تقسیم حقوق صاحبان سهام به کل دارایی‌ها محاسبه می‌شود. حاصل این تقسیم درصدی را به دست می‌دهد که سهم منابع مالکان شرکت (سهامداران) از تأمین مالی دارایی‌ها را نمایش می‌دهد. هرچه این درصد بزرگ‌تر باشد، یعنی شرکت بیشتر متکی به سرمایه خود (سرمایه صاحبان) بوده و وابستگی کمتری به استقراض و بدهی دارد. برعکس، درصد پایین‌تر نشان می‌دهد بخش قابل‌توجهی از دارایی‌های شرکت با منابع خارجی مانند وام و بدهی تأمین شده است.

این تعریف، حتی برای مدیران و علاقه‌مندان غیرمالی نیز قابل درک است، چون تنها با دو عدد کلیدی از ترازنامه شرکت (حقوق صاحبان سهام و جمع دارایی‌ها) سر و کار دارد. در واقع نسبت مالکانه تصویری سریع و کلی از ساختار سرمایه شرکت به دست می‌دهد که می‌تواند در ارزیابی قدرت مالی شرکت از نگاه طلبکاران و سرمایه‌گذاران مفید باشد.

فرمول نسبت مالکانه و اجزای آن

فرمول محاسبه نسبت مالکانه بسیار ساده است:

نسبت مالکانه = (حقوق صاحبان سهام ÷ کل دارایی‌ها) × ۱۰۰

تمام اعداد مورد نیاز از صورت‌وضعیت مالی (ترازنامه) استخراج می‌شود. در صورت کسر، حقوق صاحبان سهام قرار می‌گیرد؛ یعنی مجموع سرمایه‌ پرداخت‌شده صاحبان سهام، سود (یا زیان) انباشته و اندوخته‌ها و سایر اقلام حقوقی شرکت. در مخرج کسر نیز کل دارایی‌ها (جمع دارایی‌های جاری و غیرجاری شرکت) قرار دارد. نتیجه را معمولاً به درصد بیان می‌کنند.

برای مثال، اگر یک شرکت ۱۰۰٬۰۰۰ دلار حقوق صاحبان سهام و ۱۵۰٬۰۰۰ دلار دارایی کل داشته باشد، نسبت مالکانه آن ۰٫۶۷ یا ۶۷٪ خواهد بود. این یعنی ۶۷ درصد از دارایی‌های شرکت از محل حقوق صاحبان تأمین شده و ۳۳ درصد باقی‌مانده از طریق بدهی‌ها تامین گشته است. در گزارش‌های تحلیلی پیشرفته‌تر، گاهی برای دقت بیشتر (به‌ویژه اگر طی دوره رویدادهای مالی بزرگی مثل افزایش سرمایه رخ داده باشد) میانگین حقوق صاحبان سهام در ابتدای دوره و پایان دوره را در فرمول منظور می‌کنند. این کار تصویر دقیق‌تری از نسبت مالکانه طی دوره به دست می‌دهد و از تأثیر نامتعارف تغییرات ناگهانی سرمایه بر عدد نسبت می‌کاهد.

مثال عددی ساده از محاسبه نسبت مالکانه

فرض کنید جمع کل دارایی‌های یک فروشگاه برابر ۱۰ میلیارد تومان و حقوق صاحبان سهام آن ۳٫۵ میلیارد تومان باشد. با توجه به فرمول بالا، نسبت مالکانه را محاسبه می‌کنیم:

۳٫۵÷۱۰×۱۰۰=۳۵%۳٫۵ ÷ ۱۰ × ۱۰۰ = ۳۵%

به این ترتیب نسبت مالکانه ۳۵٪ به دست می‌آید. تفسیر ساده این عدد آن است که ۳۵ درصد دارایی‌های این فروشگاه با پول صاحبان آن تأمین شده و ۶۵ درصد بقیه از طریق بدهی‌ها (وام، اعتبار و غیره) تامین مالی شده است. در نگاه نخست، هرچه سهم حقوق صاحبان سهام بیشتر باشد (نسبت مالکانه بالاتر)، ساختار مالی بنگاه مستحکم‌تر و پایدارتر تلقی می‌شود. از سوی دیگر، تکیه بر بدهی (نسبت مالکانه پایین) به شرکت امکان رشد سریع‌تر از محل منابع خارجی را می‌دهد، اما همراه با ریسک مالی بالاتر خواهد بود – چرا که تعهدات بازپرداخت و هزینه بهره بدهی افزایش می‌یابد.

برای این مثال، نسبت مالکانه ۳۵٪ نشان می‌دهد ساختار سرمایه فروشگاه تا حدی اهرم مالی (Financial Leverage) به کار گرفته است. چنین شرکتی با ۶۵٪ بدهی، امکان داشته با وام‌های دریافتی کسب‌وکار خود را سریع‌تر گسترش دهد؛ اما در مقابل، باید نسبت به بازپرداخت بدهی‌ها و هزینه بهره آنها حساس باشد، چون سهم بزرگی از دارایی‌ها وثیقه طلبکاران است. در مجموع، این عدد نه خوب است نه بد، بلکه باید در بستر صنعت و شرایط شرکت ارزیابی شود که در ادامه توضیح می‌دهیم.

مقایسه نسبت مالکانه بالا با نسبت مالکانه پایین

مقایسه نسبت مالکانه بالاتر با پایین تر

این عدد چه می‌گوید؟ (تفسیر نسبت مالکانه در عمل)

نسبت مالکانه بالاتر عموماً به معنای اتکای کمتر شرکت به بدهی و برخورداری از ساختار مالی کم‌ریسک‌تر است. شرکت‌هایی که درصد بالایی از دارایی‌هایشان را با سرمایه خود تأمین کرده‌اند، هزینه‌های مالی (بهره بدهی‌ها) کمتری می‌پردازند و در مواجهه با تکانه‌های اقتصادی و نوسانات بازار، انعطاف بیشتری نشان می‌دهند. چنین بنگاه‌هایی از دید سرمایه‌گذاران و بانک‌ها نیز جذاب‌تر ارزیابی می‌شوند، چون توان پوشش تعهدات مالی‌شان بالاتر بوده و پایبندی به بازپرداخت بدهی‌ها در آن‌ها مشهودتر است.

در مقابل، نسبت مالکانه پایین‌تر بیانگر آن است که شرکت رویکرد تهاجمی‌تری در رشد خود داشته و بخش اعظم دارایی‌ها را با بدهی تأمین کرده است. این اهرم مالی می‌تواند بازده بالقوه را در دوران رونق افزایش دهد (چون شرکت با پول وام‌گرفته کسب‌وکار خود را توسعه داده است)، اما همزمان ریسک نکول و مشکلات نقدینگی را نیز بالا می‌برد. در چنین شرایطی حتی یک بحران مالی یا افت جریان نقدی می‌تواند شرکت را در بازپرداخت دیون دچار چالش کند. بنابراین نسبت مالکانه پایین همیشه به معنای بد بودن نیست؛ بلکه نشان می‌دهد شرکت با اهرم بدهی در حال رشد است و باید مدیریت ریسک دقیقی داشته باشد.

نکته مهم این است که عدد جادویی ثابت و جهانی برای نسبت مالکانه وجود ندارد. یک نسبت ۴۰٪ ممکن است برای صنعتی عالی و برای صنعتی دیگر ضعیف تلقی شود. باید زمینه صنعت و مرحله رشد کسب‌وکار را در نظر گرفت. به طور معمول، شرکت‌های سرمایه‌بر و زیرساختی (مانند صنایع تولید سنگین، پتروشیمی، نیروگاهی و امثال آن) به دلیل نیاز به سرمایه‌گذاری‌های کلان در دارایی‌های ثابت، اغلب با درصد بیشتری بدهی کار می‌کنند و نسبت مالکانه پایین‌تری دارند. در مقابل، کسب‌وکارهای خدماتی یا شرکت‌های بالغ و بسیار سودآور ممکن است بدهی چندانی نداشته باشند و نسبت مالکانه بالاتری را نشان دهند. به عبارت دیگر ساختار سرمایه به ماهیت کسب‌وکار بستگی دارد. برای مثال، در صنعت دارویی مشاهده شده که نسبت مالکانه دو شرکت بزرگ پخش دارو حدود ۷٪ بوده، در حالی که دو شرکت تولید‌کننده دارو در همان گروه نسبت مالکانه نزدیک به ۳۰٪ داشته‌اند. این اختلاف به تفاوت ساختار دارایی‌ها در دو مدل کسب‌وکار برمی‌گردد (شرکت‌های پخش دارایی‌های جاری بسیاری دارند که با اعتبارات کوتاه‌مدت تأمین مالی می‌شود، در حالی که تولید‌کننده‌ها دارایی‌های ثابت بیشتری دارند که با سرمایه‌ صاحبان تأمین شده است). بنابراین، ارزیابی خوب یا بد بودن نسبت مالکانه باید همواره در متن صنعت و در مقایسه با متوسط صنعت و رقبا انجام شود.

برای آشنایی بیشتر با کاربردها و نحوه تحلیل این شاخص می‌توانید این مطلب جامع درباره نسبت مالکانه را در وب‌سایت آپاداس مطالعه کنید.

نسبت مالکانه در کنار نسبت بدهی

نسبت مالکانه معمولاً مکملی برای نسبت بدهی شرکت محسوب می‌شود. نسبت بدهی (Debt Ratio) معیاری است که درصد تأمین مالی دارایی‌های شرکت از محل بدهی‌ها را نشان می‌دهد. تعریف آن دقیقاً برعکس نسبت مالکانه است: نسبت بدهی = (کل بدهی‌ها ÷ کل دارایی‌ها) × ۱۰۰. با توجه به معادله حسابداری (دارایی = بدهی + حقوق صاحبان سهام)، در اکثر موارد نسبت مالکانه + نسبت بدهی ≈ ۱۰۰٪ خواهد بود (اختلافات جزئی ممکن است به‌دلیل گرد کردن اعداد یا نحوه طبقه‌بندی برخی اقلام رخ دهد). بنابراین بررسی این دو نسبت در کنار یکدیگر تصویر کامل‌تری از اهرم مالی شرکت به دست می‌دهد.

برای مثال، اگر نسبت مالکانه شرکت ۴۰٪ باشد، نسبت بدهی آن حدود ۶۰٪ خواهد بود (یعنی ۶۰٪ دارایی‌ها از محل بدهی تأمین شده‌اند). دیدن هر دوی این ارقام در کنار هم به تحلیلگران کمک می‌کند سطح ریسک ساختار سرمایه شرکت را بهتر بسنجند و نقاط تعادل یا خطر را شناسایی کنند. ترکیب اطلاعات نسبت مالکانه با سایر شاخص‌ها نظیر نسبت بدهی، نسبت آنی و جاری (نقدینگی) و نسبت‌های بازدهی به سرمایه‌گذاران امکان می‌دهد سلامت مالی شرکت را دقیق‌تر ارزیابی کنند.

کاربرد ها و محدودیت های نسبت مالکانه در یک نگاه

کاربرد ها و محدودیت های نسبت مالکانه

کاربرد نسبت مالکانه در تصمیم‌های بانکی و سرمایه‌گذاری

بانک‌ها، اعتباردهندگان و سرمایه‌گذاران توجه ویژه‌ای به ساختار سرمایه شرکت‌ها دارند. نسبت مالکانه یکی از شاخص‌های کلیدی اعتبارسنجی شرکت‌ها نزد بانک‌ها محسوب می‌شود. هنگام درخواست تسهیلات یا تعیین سقف اعتباری، بانک‌ها بررسی می‌کنند که چه میزان از دارایی‌های شرکت با سرمایه صاحبان پوشش داده شده است. هرچه این نسبت بیشتر باشد (مثلاً ۲۵٪ و بالاتر)، بانک ضریب اطمینان بیشتری برای اعطای وام احساس می‌کند. در واقع نسبت مالکانه بالا نشان می‌دهد شرکت توانایی جذب زیان‌های احتمالی را از محل سرمایه خود دارد و در صورت بدهی جدید، پشتوانه بهتری برای بازپرداخت آن فراهم است.

در مواردی که نسبت مالکانه پایین است، راه‌های جبرانی دیگری می‌تواند مدنظر وام‌دهندگان قرار گیرد؛ از جمله داشتن وثیقه کافی یا جریان نقد عملیاتی قوی که ریسک اعتباری را کاهش دهد. با این حال، اگر این نسبت بسیار پایین و حتی منفی شود (حالت حقوق صاحبان سهام منفی، یعنی بدهی‌ها از دارایی‌ها بیشتر شوند)، علامت هشدار جدی به شمار می‌آید. حقوق صاحبان سهام منفی به این معناست که شرکت عملاً دارایی کافی برای پوشش بدهی‌های خود ندارد و این وضعیت می‌تواند نشانه ورشکستگی ترازنامه‌ای باشد. در چنین شرایطی معمولاً اقدامات فوری برای اصلاح ساختار مالی ضرورت می‌یابد؛ مانند تجدید سازمان بدهی‌ها، افزایش سرمایه اضطراری یا حتی بازنگری اساسی در مدل کسب‌وکار شرکت. سرمایه‌گذاران بالقوه نیز به نسبت مالکانه منفی بسیار حساس‌اند، چون بیانگر فرسایش شدید سرمایه و ریسک بسیار بالای کسب‌وکار است.

از منظر سرمایه‌گذاری، تحلیل‌گران به نسبت مالکانه به عنوان شاخصی از ریسک و پایداری مالی نگاه می‌کنند. شرکت‌هایی که نسبت مالکانه بالاتری دارند، در جذب سرمایه‌گذار موفق‌ترند چون نشان می‌دهند که بیشتر روی پای خود ایستاده‌اند و کمتر وام گرفته‌اند. برعکس، نسبت مالکانه خیلی پایین یا منفی می‌تواند سرمایه‌گذاران را نگران کند و آن‌ها را به سمت شرکت‌هایی سوق دهد که ساختار سرمایه متعادل‌تر و مطمئن‌تری دارند.

چگونه نسبت مالکانه را بهبود دهیم؟ (راهنمای کوتاه)

برای شرکت‌هایی که قصد بهبود وضعیت نسبت مالکانه خود را دارند، راهکارهای عملی متعددی وجود دارد. در ادامه چند اقدام کلیدی را مرور می‌کنیم:

  • افزایش حقوق صاحبان سهام: تقویت پایه سرمایه شرکت، اولین راه‌حل بدیهی است. این افزایش می‌تواند از طریق افزایش سرمایه (مثلاً جذب سهام‌داران جدید یا انتشار سهام جدید) یا از راه انباشتن سود حاصل شود. به عبارت دیگر، شرکت می‌تواند به‌جای تقسیم کامل سود میان سهامداران، بخشی از سود سالانه را در شرکت نگه دارد تا حقوق صاحبان سهام رشد کند. این اقدامات موجب بزرگ‌تر شدن صورت کسر در فرمول نسبت مالکانه و در نتیجه رشد این نسبت می‌شود.
  • کاهش بدهی‌های پرهزینه: یکی دیگر از راه‌های موثر، کاستن از بدهی‌ها (خصوصاً بدهی‌های کوتاه‌مدت با بهره بالا) است. شرکت می‌تواند با استفاده از وجوه نقد عملیاتی یا فروش دارایی‌های مازاد و غیرمولد، بدهی‌های خود را پرداخت کند. وقتی مخرج فرمول (کل بدهی‌ها + حقوق صاحبان سهام) ثابت بماند یا کاهش یابد و در عوض بدهی کم شود، به تناسب سهم حقوق صاحبان سهام از دارایی‌ها افزایش خواهد یافت. بهینه‌سازی ساختار بدهی (مثلاً جایگزینی وام‌های گران‌قیمت با تسهیلات ارزان‌تر یا طولانی‌مدت) نیز می‌تواند هزینه‌های مالی را کم کرده و به مرور نسبت مالکانه را بهبود دهد.
  • فروش دارایی‌های مازاد و راکد: در صورت وجود دارایی‌هایی که بهره‌وری پایینی دارند یا نیاز ضروری به آن‌ها نیست، فروش آن دارایی‌ها دو اثر مثبت دارد: اول، نقدینگی حاصل شده می‌تواند صرف بازپرداخت بدهی‌ها شود؛ دوم، با خروج آن دارایی از ترازنامه، حجم کل دارایی‌ها نیز اندکی کاهش می‌یابد. ترکیب این دو اثر، نسبت مالکانه را تقویت می‌کند (چون صورت کسر افزایش و مخرج کاهش می‌یابد). البته باید دقت کرد که این اقدام با استراتژی بلندمدت شرکت سازگار باشد و فروش دارایی به افت توان درآمدزایی شرکت منجر نشود.
  • مدیریت سرمایه در گردش: بهبود در وصول مطالبات و مدیریت موجودی انبار می‌تواند نقدینگی شرکت را افزایش دهد. هرچه مطالبات معوق سریع‌تر به وجه نقد تبدیل شود و موجودی‌های مازاد انبار کاهش یابد، پول بیشتری در اختیار شرکت قرار می‌گیرد که می‌تواند برای بازپرداخت بدهی‌ها استفاده شود. این شیوه بدون افزایش سرمایه اسمی، بدهی شرکت را کاهش داده و نسبت مالکانه را بهبود می‌بخشد. همچنین مدیریت بهینه بدهی‌های جاری (مثل مذاکره برای افزایش مهلت پرداخت به تأمین‌کنندگان یا جایگزینی بدهی‌های کوتاه‌مدت با بدهی بلندمدت کم‌بهره) ریسک نقدینگی را کم می‌کند.

توجه: یک اشتباه رایج این است که تبدیل بدهی کوتاه‌مدت به بلندمدت را به عنوان بهبود نسبت مالکانه تلقی کنیم. در حالی که این تغییر صرفاً ترکیب سررسید بدهی‌ها را عوض می‌کند و جمع کل بدهی شرکت را کاهش نمی‌دهد؛ بنابراین مستقیماً تأثیری بر نسبت مالکانه ندارد. البته چنین اقدامی می‌تواند ریسک نکول کوتاه‌مدت را کم کرده و مدیریت نقدینگی را آسان‌تر کند، اما نباید با بهبود ساختار سرمایه اشتباه گرفته شود.

محدودیت‌ها و سوءبرداشت‌های رایج

هنگام استفاده از نسبت مالکانه، آگاهی از محدودیت‌ها و تفسیر صحیح آن بسیار مهم است. در ادامه به چند نکته و تصور نادرست رایج اشاره می‌کنیم:

  • اتکا به عدد پایان دوره: نسبت‌های مالی اگر تنها در پایان سال یا دوره اندازه‌گیری شوند، ممکن است تصویر کاملی ندهند. برای مثال، ممکن است شرکتی درست قبل از پایان سال مالی افزایش سرمایه انجام داده باشد. در این حالت نسبت مالکانه در پایان سال بالاتر از میانگین واقعی سال خواهد بود. بنابراین در تحلیل‌ها، به‌ویژه هنگام مقایسه دوره‌ای، استفاده از میانگین یا بررسی روند طی چند دوره متوالی، به جای یک مقطع، نتایج دقیق‌تری به دست می‌دهد.
  • مقایسه نادرست بین صنایع مختلف: هر صنعتی ساختار سرمایه و استانداردهای خاص خود را دارد. مقایسه نسبت مالکانه شرکت‌های صنایع متفاوت (مثلاً مقایسه یک بانک با یک شرکت فناوری) گمراه‌کننده است. بهتر است شرکت را با رقبای مستقیم و میانگین صنعت خودش مقایسه کنیم. حتی در یک صنعت نیز اندازه شرکت مؤثر است؛ معمولاً شرکت‌های بزرگ‌تر ممکن است به دلیل دسترسی آسان‌تر به تسهیلات بانکی، نسبت مالکانه پایین‌تری نسبت به شرکت‌های کوچک‌تر داشته باشند. خلاصه اینکه «عدد خوب» بسته به صنعت و شرایط فرق می‌کند و همیشه باید نسبی سنجیده شود.
  • دارایی‌های نامشهود و نقدشوندگی پایین: نسبت مالکانه صرفاً کمّی است و کیفیت دارایی‌ها را در نظر نمی‌گیرد. ممکن است یک شرکت بخش عمده دارایی‌هایش را نامشهود (مثلاً حق اختراع، سرقفلی، برند و…) ثبت کرده باشد. در این حالت شاید نسبت مالکانه شرکت بالا باشد (چون بدهی کمی دارد)، اما اگر آن دارایی‌های نامشهود نقدشوندگی پایینی داشته باشند، ریسک مالی واقعی شرکت بیش از آن چیزی است که نسبت مالکانه نشان می‌دهد. به بیان دیگر، بالا بودن نسبت مالکانه همیشه به معنای کم‌ریسک بودن نیست؛ باید دید دارایی‌های شرکت تا چه حد واقعی و قابل تبدیل به نقد هستند. نقدشوندگی پایین دارایی‌ها می‌تواند ریسک را پنهان کند.
  • نسبت مالکانه منفی: همان‌طور که اشاره شد، نسبت مالکانه منفی به معنی منفی شدن حقوق صاحبان سهام است که زنگ خطر بسیار جدی محسوب می‌شود. این وضعیت معمولاً در اثر زیان‌دهی انباشته و از بین رفتن سرمایه اولیه رخ می‌دهد. در نسبت مالکانه منفی، عملاً تمام دارایی‌های شرکت با بدهی تأمین شده‌اند و حتی کفاف بدهی‌ها را نمی‌دهند. چنین شرکتی احتمالاً در آستانه ورشکستگی قرار دارد مگر اینکه فوراً تزریق سرمایه یا تجدید ساختار بدهی انجام دهد. بنابراین نسبت مالکانه منفی از مواردی است که تحلیل‌گران به محض مشاهده، به دنبال دلایل آن می‌گردند و بدون اقدام اصلاحی، ادامه حیات شرکت را با تردید جدی می‌نگرند.

نکات سریع برای مدیران غیرمالی

در پایان، چند توصیه کاربردی و جمع‌بندی برای مدیران و تصمیم‌گیران غیرمالی که می‌خواهند از نسبت مالکانه در فهم وضعیت شرکت خود استفاده کنند، ارائه می‌شود:

  • همراهی با جریان نقد: نسبت مالکانه را در کنار جریان نقد عملیاتی شرکت بررسی کنید. صرف بالا بودن حقوق صاحبان سهام روی کاغذ، در غیاب نقدینگی واقعی کافی نیست. ممکن است شرکتی دارایی زیادی داشته باشد اما پول نقد لازم برای پرداخت بدهی‌هایش را نداشته باشد. بنابراین همیشه نسبت‌های ساختار سرمایه را کنار شاخص‌های نقدینگی و جریان وجوه نقد تفسیر کنید تا تصویر واقعی‌تری از توان مالی شرکت به دست آورید.
  • رصد روند به جای مقطع: به جای این‌که فقط یک تاریخ (مثلاً نسبت مالکانه پایان سال) را نگاه کنید، روند آن را در طی زمان دنبال کنید. مثلاً بررسی نسبت مالکانه در ۸ فصل (دو سال) متوالی می‌تواند نشان دهد آیا ساختار سرمایه شرکت در حال بهبود است یا بدتر شدن. روند افزایشی پایدار این نسبت معمولاً نشانه تقویت بنیان مالی شرکت است، در حالی که روند کاهشی می‌تواند هشداری برای افزایش ریسک باشد – به ویژه اگر هم‌زمان با رشد بدهی‌ها و کاهش نقدینگی اتفاق بیفتد.
  • آمادگی برای مذاکره با بانک: اگر به دنبال وام یا تسهیلات بانکی هستید، از قبل فهرستی از اقداماتی که می‌تواند نسبت مالکانه شما را بهبود بخشد، آماده کنید و به بانک ارائه دهید. برای مثال، برنامه افزایش سرمایه در آینده نزدیک، طرح فروش بعضی دارایی‌های غیرضروری برای تزریق نقدینگی و کاهش بدهی، یا زمان‌بندی وصول مطالبات معوق که به بهبود جریان نقد کمک می‌کند را به اطلاع بانک برسانید. این نشان می‌دهد که مدیریت شرکت به صورت فعال در پی بهبود ساختار مالی است و می‌تواند اعتماد و نظر مثبت اعتباردهنده را جلب کند.

با رعایت این نکات و در نظر داشتن مفاهیمی که مطرح شد، نسبت مالکانه می‌تواند به‌عنوان یک شاخص ساده اما قدرتمند، شما را در ارزیابی سریع سلامت مالی کسب‌وکار و تصمیم‌گیری‌های مالی بهتر یاری کند. همیشه به خاطر داشته باشید که هیچ نسبتی به تنهایی کامل نیست؛ اما ترکیب اطلاعات حاصل از آن با دانش صنعت و سایر شاخص‌های مالی، تصویری با ارزش از وضعیت شرکت در اختیارتان قرار می‌دهد.

 مطالعه بیشتر: 

انتخاب بهترین گرایش های حسابداری

خطا: هیچ نوشته مرتبطی پیدا نکرد.

دکمه بازگشت به بالا