خلاصه کتاب فابیان – اریش کستنر (سرگذشت یک اخلاق گرا)

خلاصه کتاب فابیان: سرگذشت یک اخلاق گرا ( نویسنده اریش کستنر )

کتاب فابیان اثر اریش کستنر، روایتی عمیق از برلینِ در آستانه سقوط در دهه ۱۹۳۰ است که با محوریت یواخیم فابیان، ناظری اخلاق گرا، به فساد و زوال جامعه جمهوری وایمار می پردازد. این رمان آینه ای تمام نما از فروپاشی ارزش های انسانی در دورانی پرآشوب است و چالش های اخلاقی را در جامعه ای بی هدف به تصویر می کشد.

خلاصه کتاب فابیان - اریش کستنر (سرگذشت یک اخلاق گرا)

اریش کستنر، نامی که اغلب با داستان های دلنشین و تربیتی کودکان مانند «امیل و کارآگاهان» یا «خواهران غریب» گره خورده است، ابعادی عمیق تر و تاریک تر نیز در آثار خود دارد. او نه تنها یک قصه گوی مهربان برای کودکان، بلکه یک منتقد اجتماعی نیش دار و تیزبین برای بزرگسالان بود که با قلم خود به تحلیل زوال جامعه آلمان در دوران جمهوری وایمار پرداخت. رمان «فابیان: سرگذشت یک اخلاق گرا» که در سال ۱۹۳۱ منتشر شد، نمونه ای بارز از این بُعد از نویسندگی کستنر است. این اثر که در فهرست کتاب های سوزانده شده توسط نازی ها قرار گرفت، نه تنها یک داستان، بلکه یک سند اجتماعی و تاریخی از دورانی است که آلمان در آستانه فاجعه ای بزرگ قرار داشت.

«فابیان» بیش از آنکه صرفاً به روایت ماجراهای قهرمانش بپردازد، به مثابه آینه ای عمل می کند که تصویری بی رحمانه و دقیق از جامعه برلین در اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰ را بازتاب می دهد. جامعه ای که درگیر بحران های اقتصادی، بیکاری، بی تفاوتی های اخلاقی و سرخوردگی های عمیق بود. یواخیم فابیان، شخصیت اصلی رمان و «ناظر اخلاق گرا»ی داستان، در میان این هرج ومرج و فروپاشی ارزش ها، تلاش می کند تا هویت و معنایی برای خود بیابد، در حالی که خود نیز در کشاکش امواج بی تفاوتی و پوچ گرایی دست وپنجه نرم می کند. این مقاله به تحلیل جامع و تفصیلی این رمان مهم می پردازد، از بستر تاریخی و شخصیت های آن گرفته تا مضامین فلسفی و جایگاه آن در ادبیات جهان، تا خواننده به درکی عمیق از این اثر برجسته اریش کستنر دست یابد.

اریش کستنر: صدای دورانِ زوال

اریش کستنر (۱۸۹۹-۱۹۷۴) یکی از برجسته ترین نویسندگان آلمانی قرن بیستم است که میراث ادبی او فراتر از ژانر کودک و نوجوان است. زندگی کستنر به شدت تحت تأثیر تحولات اجتماعی و سیاسی آلمان در نیمه اول قرن بیستم قرار گرفت؛ از جنگ جهانی اول و تورم سرسام آور پس از آن گرفته تا ظهور جمهوری وایمار و سپس فاشیسم. او که تحصیلات خود را در رشته های ادبیات و فلسفه به پایان رسانده بود، به سرعت وارد عرصه روزنامه نگاری و نویسندگی شد و به خاطر دیدگاه های انتقادی و اجتماعی اش شهرت یافت.

دوران جمهوری وایمار (۱۹۱۸-۱۹۳۳) برای آلمان دوره ای از تناقضات عمیق بود. از یک سو، شکوفایی فرهنگی و هنری بی سابقه ای را شاهد بودیم که به «عصر طلایی برلین» معروف شد، و از سوی دیگر، بحران های اقتصادی، بی ثباتی سیاسی و رشد افراط گرایی، جامعه را به سمت پرتگاه سوق می داد. کستنر به عنوان یک روشنفکر آگاه و مسئولیت پذیر، نمی توانست نسبت به این تحولات بی تفاوت باشد. در حالی که او برای کودکان داستان هایی با مضامین اخلاقی و امیدبخش می نوشت، برای بزرگسالان آثاری خلق می کرد که تلخی و زوال جامعه را با طنزی سیاه و گزنده به تصویر می کشید.

«فابیان» یکی از مهم ترین رمان های اجتماعی کستنر است که نشان دهنده تغییر رویکرد او از تمرکز صرف بر ادبیات کودک به آثار انتقادی-اجتماعی است. این رمان که درست پیش از به قدرت رسیدن نازی ها منتشر شد، به خوبی فضای جامعه آلمان را که در تب و تاب پوچ گرایی، فساد و بی تفاوتی می سوخت، به تصویر می کشد. کستنر در این اثر، با نگاهی واقع گرایانه و بدون تعصب، به بررسی جایگاه فرد در میان فروپاشی ارزش های اخلاقی و اجتماعی می پردازد. او معتقد بود که جامعه ای که اساس اخلاقی خود را از دست بدهد، به سمت تباهی گام برمی دارد و «فابیان» هشداری بود از آنچه در شرف وقوع بود. این نگاه عمیق و پیش بینانه، اریش کستنر را نه تنها به عنوان یک نویسنده، بلکه به عنوان «صدای دورانِ زوال» در تاریخ ادبیات آلمان مطرح می سازد.

فابیان: تصویری از جامعه ای در مرز پرتگاه

«فابیان: سرگذشت یک اخلاق گرا» فراتر از یک رمان صرف است؛ این کتاب گزارشی زنده از لحظات پایانی جمهوری وایمار و تصویری دردناک از جامعه ای است که در آستانه فروپاشی قرار دارد. کستنر با چیره دستی، برلین دهه ۱۹۳۰ را به یک شخصیت مرکزی در داستان تبدیل می کند، شهری که همزمان زیبا، پر جنب وجوش، فاسد و رو به انحطاط است.

خلاصه داستان: سفر یک ناظر در برلینِ بی پروا

داستان حول محور یواخیم فابیان، جوانی تحصیل کرده و دارای مدرک دکتری در فلسفه، می گردد که پس از از دست دادن شغلش به عنوان محقق، در برلین بی هدف و سرگشته پرسه می زند. فابیان برخلاف بسیاری از هم عصران خود که در دام بی قیدی و پوچ گرایی غرق شده اند، دارای روحیه ای اخلاق گرا و مشاهده گر است. او با کنجکاوی و گاهی با تأسف، شاهد زوال اخلاقی و بی بندوباری حاکم بر جامعه است. رمان به صورت اپیزودیک روایت می شود و هر فصل، فابیان را در موقعیتی تازه قرار می دهد که او را با طیف وسیعی از شخصیت ها و وقایع روبرو می کند.

فضای برلین در این رمان، ترکیبی از شور و هیجان شبانه، کاباره ها، صحنه های فساد اخلاقی و همزمان، بیکاری گسترده و سرخوردگی اجتماعی است. فابیان با شخصیت های گوناگونی از طبقات مختلف جامعه برخورد می کند: از دانشجویان و هنرمندان آرمان گرا گرفته تا ثروتمندان بی تفاوت و کارگران ناامید. هر یک از این برخوردها، نمادی از یک قشر یا وضعیت اجتماعی خاص در آن دوران است و به نوعی به تصویرگری بحران های موجود در جامعه کمک می کند.

روابط عاطفی فابیان، به ویژه با کورنلیا، یک دانشجوی حقوق جاه طلب، از دیگر جنبه های مهم داستان است. این روابط نه تنها به نمایش عمق شخصیت فابیان کمک می کند، بلکه به وضوح بحران های اخلاقی و شخصیتی نسل جوان را نیز آشکار می سازد. وقایع کلیدی و حوادث اپیزودیک، مانند حضور در محافل هنری، کاباره ها، بحث های فلسفی و صحنه های خشونت آمیز، همگی به تدریج زوال اخلاقی و اجتماعی را برجسته می کنند.

پایان رمان، نمادین و تلخ است. بدون افشای جزئیات زیاد برای حفظ تجربه خواننده، سرنوشت فابیان و حوادث پایانی زندگی او، پیام اصلی کستنر را در مورد عواقب بی تفاوتی و فروپاشی اخلاقی به بهترین شکل منتقل می کند و حس ناامیدی از یک دوران رو به پایان را عمیق تر می سازد. این پایان، مهر تأییدی بر بی اثر بودن اخلاق گرایی فردی در برابر موج عظیم تباهی اجتماعی است.

تحلیل شخصیت فابیان: آیا او واقعاً یک اخلاق گرا بود؟

یواخیم فابیان یکی از پیچیده ترین و قابل تأمل ترین شخصیت های ادبیات آلمان است. عنوان فرعی رمان، «سرگذشت یک اخلاق گرا»، خود سؤالی بزرگ را مطرح می کند: آیا فابیان واقعاً یک اخلاق گراست؟ و اگر بله، اخلاق گرایی او در جامعه ای که ارزش هایش در حال فروپاشی است، چگونه نمود پیدا می کند؟

  • ناظر منفعل یا منتقد فعال؟ فابیان بیشتر یک مشاهده گر است تا یک کنش گر. او در صحنه های مختلف برلین حضور پیدا می کند، شاهد فساد، تباهی و بی اخلاقی است، اما اغلب اوقات صرفاً نظاره گر باقی می ماند. این انفعال، خود یکی از مهم ترین جنبه های شخصیت اوست. او قادر به پذیرش و مشارکت در بی قیدی جامعه نیست، اما در عین حال، قدرتی برای تغییر یا حتی تأثیرگذاری بر آن نیز ندارد. این تضاد، چالش اصلی او و در واقع چالش بسیاری از روشنفکران دوران جمهوری وایمار بود. آیا بی تفاوتی و انزوا خود نوعی از بی اخلاقی نیست؟
  • تنهایی و انزوا: فابیان عمیقاً تنهاست. انزوای فکری و عاطفی او در میان جامعه ای که ارزش هایش در حال فروپاشی است، به شدت ملموس است. او درکی متفاوت از اطرافیانش دارد و این تفاوت او را به یک جزیره در دریای بی قیدی تبدیل می کند. حتی روابط عاطفی او نیز نمی توانند این انزوای بنیادین را از بین ببرند. او به نوعی از جامعه طرد می شود، نه از نظر فیزیکی، بلکه از نظر روحی و فکری.
  • اخلاق گرایی در دوران بی اخلاقی: چالش اصلی فابیان، پایبندی به اصول اخلاقی در جامعه ای است که اخلاق در آن به مفهوم بی ارزش و قدیمی تبدیل شده است. او نمی تواند خود را با بی بندوباری جنسی، فساد مالی و پوچ گرایی رایج وفق دهد، اما در تلاش برای مقابله با آن ها نیز موفق نیست. اخلاق گرایی او بیشتر درونی است و در قالب نقد ذهنی و مشاهده گرانه بروز پیدا می کند. این موقعیت، او را به شخصیتی تراژیک تبدیل می کند؛ کسی که می بیند اما نمی تواند کاری کند.
  • «پرسه زن» برلینی: فابیان نمونه ای برجسته از «فلانور» (Flâneur) است، شخصیتی که در ادبیات مدرن به عنوان ناظر شهری بی هدف که به تماشای زندگی و زوال می نشیند، شناخته می شود. او در خیابان های برلین پرسه می زند، وارد کاباره ها و محافل مختلف می شود، اما همیشه فاصله ای را با آن ها حفظ می کند. این نقش «پرسه زن»، به کستنر اجازه می دهد تا از طریق نگاه فابیان، تمام ابعاد زوال شهری و اجتماعی را به خواننده نشان دهد، بدون آنکه او را درگیر جزئیات بیش از حد کند.

یواخیم فابیان، نمادی از روشنفکر آلمانی در آستانه فاجعه، نه قادر به مشارکت در زوال بود و نه توانایی مقابله با آن را داشت؛ او تنها می توانست ببیند و رنج بکشد.

تم ها و مضامین اصلی: آینه ای از یک عصر بحرانی

رمان «فابیان» سرشار از مضامین عمیقی است که نه تنها تصویری از آلمان دوران جمهوری وایمار ارائه می دهد، بلکه بازتاب دهنده چالش های جهانی و همیشگی انسانیت است. این تم ها به شرح زیرند:

زوال اخلاقی و اجتماعی

یکی از اصلی ترین مضامین رمان، نمایش بی رحمانه فساد، بی بندوباری و بی تفاوتی در تمام سطوح جامعه است. از روابط جنسی بی قید و شرط گرفته تا فساد اداری و مالی، کستنر جامعه ای را به تصویر می کشد که از نظر اخلاقی در حال اضمحلال است. پوچ گرایی به معنای از دست دادن هدف و معنا در زندگی، به ویژه در میان نسل جوان، به وضوح دیده می شود. این زوال نه تنها در رفتار فردی، بلکه در ساختارهای اجتماعی نیز رخنه کرده است.

جمهوری وایمار و پیش بینی فاشیسم

«فابیان» به طور ضمنی اما قدرتمند، بستر اجتماعی و روان شناختی لازم برای ظهور نازیسم را به تصویر می کشد. رمان نشان می دهد چگونه بی ثباتی اقتصادی، بیکاری گسترده، سرخوردگی سیاسی و از دست رفتن ارزش های سنتی، زمینه ساز ظهور ایدئولوژی های افراطی و اقتدارگرا می شود. بی تفاوتی و ناامیدی مردم، به ویژه طبقه روشنفکر، فضایی را ایجاد می کند که در آن نیروهای مخرب می توانند به قدرت برسند. کستنر بدون اشاره مستقیم به نازی ها، زوال ارزش ها و جامعه ای را نشان می دهد که عملاً خود را برای پذیرش فاشیسم آماده کرده است.

نوستالژیا و مرگ نجابت

همانطور که در مقایسه با سایر آثار ادبی این دوره دیده می شود، رمان «فابیان» نیز با حس عمیق نوستالژیا و از دست دادن ارزش های گذشته آمیخته است. عنوان مقاله رقیب، «مرگ نجابت در برلین»، به خوبی این مضمون را پوشش می دهد. در برلینی که فابیان در آن پرسه می زند، خبری از نجابت، شرافت و آرمان گرایی گذشته نیست. فضیلت ها به شوخی گرفته می شوند و زشتی ها به هنجار تبدیل شده اند. این حس از دست دادن، غمی عمیق در بطن رمان ایجاد می کند و فابیان به عنوان تنها بازمانده ای از یک دوران «نجیب تر»، این غم را عمیق تر می کند.

پوچ گرایی و بی هدفی نسل جوان

یکی از آشکارترین مضامین رمان، سرخوردگی و ناامیدی طبقه ی تحصیل کرده و روشنفکر است. این نسل که شاهد شکست آرمان ها و فروپاشی ارزش هاست، اغلب به پوچ گرایی روی می آورد. آن ها معنایی در زندگی نمی یابند، شغلی ندارند، و روابطشان سطحی و بی هدف است. این بی هدفی منجر به بی تفاوتی نسبت به مسائل مهم جامعه می شود و آن ها را از کنش گری باز می دارد.

مسئولیت روشنفکران

رمان «فابیان» همچنین پرسشی اساسی را در مورد نقش و چالش های روشنفکران در مواجهه با فساد و زوال اجتماعی مطرح می کند. یواخیم فابیان به عنوان یک روشنفکر، تلاش می کند اصول اخلاقی خود را حفظ کند، اما در نهایت می بینیم که او در برابر موج عظیم بی اخلاقی و تباهی، عملاً بی تأثیر است. آیا روشنفکر باید منفعلانه نظاره گر باشد یا فعالانه تلاش کند؟ رمان پاسخ قطعی نمی دهد، اما این چالش را به بهترین شکل به تصویر می کشد.

برلین به عنوان یک شخصیت: شهر زنده اما بیمار

برلین در رمان «فابیان» صرفاً یک پس زمینه برای وقایع نیست؛ این شهر خود یک شخصیت زنده و پیچیده است که نقش محوری در شکل گیری روایت و شخصیت ها ایفا می کند. کستنر با توصیفات دقیق و تأثیرگذار خود، جو و اتمسفر برلین در دهه ۱۹۳۰ را به قدری ملموس به تصویر می کشد که شهر به یک موجودیت مستقل با ویژگی های خاص خود تبدیل می شود. برلین در این رمان، شهری پر جنب و جوش، پر از انرژی و خلاقیت است که صحنه شکوفایی هنری و فرهنگی بی سابقه ای است، اما در عین حال، شهری بیمار، رو به انحطاط و غرق در فساد و بی تفاوتی است.

خیابان ها، کافه ها، کاباره ها، خانه های فساد و ادارات بیکاری، همگی تصاویری از این برلین متناقض هستند. این محیط شهری است که شخصیت فابیان در آن تعریف می شود؛ او در این شهر پرسه می زند، شاهد تعارضات و زوال آن است و خود نیز تحت تأثیر جو غالب آن قرار می گیرد. برلین در اینجا نه تنها بازتاب دهنده بحران های اجتماعی است، بلکه به نوعی عامل تشدیدکننده آن ها نیز هست. زندگی شبانه پرشور، بی بندوباری و جستجوی مداوم برای لذت های آنی، همگی نمودهایی از یک جامعه بیمار هستند که در تلاش است تا با غرق شدن در افراط، از واقعیت های تلخ فرار کند. کستنر به گونه ای از برلین سخن می گوید که گویی شهر نیز مانند شخصیت هایش، روحی زخم خورده و سرنوشتی محتوم دارد. این تصویر از برلین، رمان فابیان را به یکی از مهم ترین آثار ادبی در تصویرسازی فضای شهری در ادبیات مدرن تبدیل کرده است.

سبک نگارش اریش کستنر: طنز تلخ و نیش دار

سبک نگارش اریش کستنر در «فابیان» ویژگی های منحصربه فردی دارد که آن را از بسیاری از آثار هم عصر خود متمایز می کند و به ماندگاری آن کمک کرده است. کستنر با ایجاز و سادگی بیان، پیچیدگی های جامعه را به شکلی قابل فهم برای خواننده ارائه می دهد. جملات او کوتاه و صریح هستند و از اطناب و کلمات اضافه پرهیز می کند، که این ویژگی به روانی و پویایی متن کمک شایانی می کند. این سادگی اما به معنای سطحی بودن نیست؛ بلکه عمق معنایی را در لفافه ای از وضوح پنهان می کند.

یکی از برجسته ترین ویژگی های سبک کستنر در این رمان، استفاده از طنز سیاه و نیش دار است. او با زبانی طعنه آمیز و گزنده به نقد جامعه و شخصیت های آن می پردازد. این طنز، نه برای خنداندن صرف، بلکه برای برجسته کردن پوچی، فساد و بی تفاوتی حاکم بر جامعه به کار می رود. دیالوگ ها در رمان بسیار تیز، واقع گرایانه و هوشمندانه طراحی شده اند و به خوبی نشان دهنده شخصیت ها و فضای ذهنی آن ها هستند. دیالوگ ها غالباً کوتاه و سریع هستند و حس واقعی بودن مکالمات روزمره را القا می کنند.

ساختار اپیزودیک رمان، یکی دیگر از جنبه های مهم سبک کستنر است. رمان به فصل های متعددی تقسیم شده است که هر کدام می توانند به عنوان یک خرده داستان مستقل در نظر گرفته شوند و فابیان را در موقعیت ها و مواجهه های جدیدی قرار می دهند. این ساختار نه تنها به پویایی روایت کمک می کند، بلکه تصویری پراکنده اما جامع از جنبه های مختلف جامعه برلین ارائه می دهد. این رویکرد اپیزودیک به کستنر اجازه می دهد تا بدون نیاز به یک خط داستانی واحد و پیچیده، به عمق مسائل اجتماعی نفوذ کند و از طریق مشاهدات فابیان، به تحلیل آن ها بپردازد. این ترکیب از سادگی، طنز، دیالوگ های واقعی و ساختار اپیزودیک، سبک کستنر را به ابزاری قدرتمند برای نقد اجتماعی تبدیل می کند.

جایگاه و تأثیر «فابیان» در ادبیات آلمان و جهان

«فابیان» نه تنها در کارنامه ادبی اریش کستنر، بلکه در کل ادبیات آلمان و جهان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این رمان به عنوان یکی از مهم ترین آثار دوران جمهوری وایمار شناخته می شود و اغلب در کنار دیگر رمان های برجسته این دوره، مانند «برلین، الکساندرپلاتز» اثر آلفرد دوبلین، «خداحافظ برلین» از کریستوفر ایشروود، و آثار اشتفان تسوایگ و هاینریش و توماس مان، مورد بررسی قرار می گیرد. این آثار همگی به نوعی به تحلیل جامعه آلمان در دوره بین دو جنگ جهانی و پیش بینی فجایع آینده می پردازند.

میراث و ماندگاری رمان «فابیان» قابل انکار نیست. چرا این کتاب هنوز پس از گذشت دهه ها مرتبط و خواندنی است؟ پاسخ در مضامین جهان شمول و پیش بینانه آن نهفته است. زوال اخلاقی، پوچ گرایی، بی تفاوتی نسبت به سرنوشت جمعی و چالش های روشنفکران در برابر فساد، مسائلی نیستند که تنها به آلمان دهه ۱۹۳۰ محدود شوند. این مضامین در هر زمانه ای، به ویژه در دوره های بحران و تحول، بازتاب دهنده واقعیت های انسانی هستند. «فابیان» به خواننده معاصر، هشداری قدرتمند می دهد درباره عواقب غفلت از ارزش های اخلاقی و مسئولیت های اجتماعی.

تأثیر این رمان بر نویسندگان و مخاطبان بعدی نیز قابل توجه است. «فابیان» به عنوان یک مطالعه موردی از جامعه ای در آستانه فاجعه، الهام بخش بسیاری از آثار ادبی، هنری و حتی فیلم سازی بوده است. این کتاب به دلیل تصویرسازی دقیق و بی رحمانه از برلین، به یک مرجع برای شناخت فضای آن دوران تبدیل شده است. توانایی کستنر در ترکیب طنز با تلخی واقعیت، و خلق شخصیتی عمیقاً انسانی و قابل همذات پنداری مانند فابیان، باعث شده است که این رمان در طول زمان همچنان مورد توجه منتقدان و خوانندگان قرار گیرد و جایگاه خود را به عنوان یک کلاسیک مدرن حفظ کند.

نتیجه گیری

«فابیان: سرگذشت یک اخلاق گرا» اثری است که فراتر از یک رمان، به عنوان یک هشدار، یک سند تاریخی و یک تحلیل فلسفی عمل می کند. اریش کستنر با چیره دستی، تصویری بی واسطه از برلینِ در آستانه سقوط را ترسیم می کند؛ شهری که در آن، زوال اخلاقی، پوچ گرایی و بی تفاوتی، جامعه را به سمت پرتگاه فاشیسم سوق می دهد. یواخیم فابیان، قهرمان داستان، در قامت یک ناظر اخلاق گرا، شاهد این اضمحلال است و انفعال او، خود بازتاب دهنده ناتوانی روشنفکران در مواجهه با موج عظیم تباهی است.

پیام اصلی رمان، هشداری قدرتمند درباره ی عواقب بی تفاوتی و زوال اخلاقی است. کستنر نشان می دهد که چگونه از دست دادن ارزش ها، از هم گسیختگی اجتماعی و عدم مسئولیت پذیری فردی و جمعی، می تواند منجر به فجایع بزرگ شود. سرنوشت تلخ فابیان در پایان رمان، گواهی بر این حقیقت است که در جامعه ای غرق در بی اخلاقی، حتی پایبندی به اصول اخلاقی نیز نمی تواند فرد را از عواقب سرنوشت محتوم جامعه اش رهایی بخشد.

اهمیت خواندن «فابیان» در عصر حاضر دوچندان است. در دنیایی که ما نیز با چالش های مشابهی چون اخبار جعلی، قطبی شدن جامعه، بی تفاوتی نسبت به مسائل انسانی و نوسانات اقتصادی روبرو هستیم، این رمان به ما یادآوری می کند که چگونه غفلت از اخلاق و مسئولیت اجتماعی می تواند به فروپاشی منجر شود. «فابیان» دعوتی است به تفکر درباره ی نقش فرد در برابر زوال اجتماعی، و این پرسش که آیا ما نیز در برابر فاجعه، تنها ناظران منفعل باقی خواهیم ماند یا قادر به کنش گری خواهیم بود؟ این اثر نه تنها برای دوستداران ادبیات کلاسیک و معاصر آلمان، بلکه برای هر کسی که به دنبال درک عمیق تر از پیچیدگی های جامعه انسانی و چالش های اخلاقی آن است، یک خوانش ضروری محسوب می شود.

دکمه بازگشت به بالا