خلاصه کتاب نسل مضطرب (جاناتان هایت) | نکات کلیدی برای درک اضطراب امروز

خلاصه کتاب نسل مضطرب ( نویسنده جاناتان هایت )
کتاب «نسل مضطرب» از جاناتان هایت، ریشه ها و پیامدهای بحران فزاینده سلامت روان در میان جوانان، به ویژه نسل Z، را بررسی می کند و راه حل های عملی برای مقابله با این پدیده ارائه می دهد.
در دهه های اخیر، شاهد افزایش چشمگیر نرخ اضطراب، افسردگی، خودآزاری و حتی خودکشی در میان نوجوانان و جوانان در سراسر جهان هستیم. این بحران سلامت روان، که جاناتان هایت، روانشناس اجتماعی برجسته، از آن تحت عنوان «همه گیری بیماری روانی» یاد می کند، ابعاد گسترده ای یافته و نگرانی های عمیقی را در میان والدین، مربیان، متخصصان سلامت و سیاست گذاران ایجاد کرده است. کتاب «نسل مضطرب: چگونه گوشی های هوشمند دوران کودکی ما را سرقت کردند و آینده ی ما را بیمار ساختند» (The Anxious Generation: How the Great Rewiring of Childhood Is Causing an Epidemic of Mental Illness) اثری پیشگامانه است که با نگاهی دقیق و مبتنی بر شواهد، به بررسی علل بنیادین این پدیده می پردازد و راهکارهای مشخصی برای بازگرداندن سلامت روان به نسل های آینده ارائه می دهد. هایت در این اثر، دو عامل کلیدی را به عنوان محرک های اصلی این بحران معرفی می کند: محافظت مفرط از کودکان در دنیای واقعی و محافظت ناکافی از آن ها در دنیای مجازی. این دو گرایش، در کنار ظهور بی سابقه ی گوشی های هوشمند و شبکه های اجتماعی، مسیری جدید و پرچالش را برای رشد و بلوغ نسل Z رقم زده اند.
نسل Z: نخستین نسل گوشی محور و سیم کشی مجدد دوران کودکی
نسل Z، که عموماً شامل متولدین سال ۱۹۹۵ به بعد می شود، نخستین نسلی است که دوران رشد و بلوغ خود را در سایه حضور گسترده و فراگیر تلفن های هوشمند و دسترسی نامحدود به دنیای آنلاین سپری کرده است. این تجربه بی سابقه، به تعبیر جاناتان هایت، منجر به «سیم کشی مجدد عظیم دوران کودکی» شده است؛ فرآیندی که در آن، محیط طبیعی و اجتماعی رشد کودکان از کودکی بازی محور به کودکی گوشی محور تغییر یافته است. این تغییر پارادایم، نه تنها نحوه تعامل کودکان با جهان پیرامونشان را دگرگون کرده، بلکه تأثیرات عمیقی بر ساختار مغزی و فرآیندهای روان شناختی آن ها گذاشته است.
آمار و ارقام، به شدت نگران کننده هستند. از اوایل دهه ۲۰۱۰ میلادی، همزمان با گسترش استفاده از گوشی های هوشمند، نرخ اضطراب، افسردگی، خودآزاری و خودکشی در میان نوجوانان و جوانان به طور چشمگیری افزایش یافته است. به عنوان مثال، در ایالات متحده، نرخ خودکشی در نوجوانان ۱۰ تا ۱۴ ساله بین سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ به طور متوسط ۱۲۱ درصد رشد داشته است. این آمارها تنها به ایالات متحده محدود نمی شود؛ تحقیقات مشابهی در کانادا، بریتانیا و کشورهای اسکاندیناوی نیز افزایش مشابهی را در مشکلات سلامت روان این نسل گزارش کرده اند که نشان دهنده یک پدیده جهانی است. این ارقام، زنگ خطری جدی را برای جامعه جهانی به صدا درآورده و لزوم درک عمیق تر عوامل دخیل در این بحران و یافتن راهکارهای مؤثر را بیش از پیش آشکار می سازد. نسل Z، در واقع، ناخواسته به سوژه های یک آزمایش اجتماعی بزرگ تبدیل شده اند که نتایج آن، سلامت روانی میلیون ها نفر را تحت الشعاع قرار داده است.
ریشه های بحران: دو گرایش تربیتی مخرب
جاناتان هایت در کتاب نسل مضطرب، دو گرایش تربیتی متضاد اما مکمل را به عنوان ریشه های اصلی بحران سلامت روان در نسل Z معرفی می کند. این دو گرایش، به طور همزمان، مسیر طبیعی رشد و بلوغ کودکان را منحرف کرده و آن ها را در برابر چالش های عصر دیجیتال آسیب پذیر ساخته اند.
محافظت مفرط از کودکان در دنیای واقعی
در دهه های اخیر، نوعی رویکرد والدگری هلیکوپتری یا محافظت مفرط از کودکان رواج یافته است. این رویکرد که با نیت خیرخواهانه والدین برای حفظ امنیت و سعادت فرزندانشان شکل گرفته، ناخواسته فرصت های حیاتی را برای رشد تاب آوری و استقلال از کودکان سلب کرده است. کاهش چشمگیر فرصت های بازی آزادانه، مستقل و با ریسک کنترل شده در فضای باز، یکی از پیامدهای این محافظت گرایی است. کودکان، برخلاف نسل های گذشته، کمتر در معرض چالش های فیزیکی و اجتماعی طبیعی قرار می گیرند.
اهمیت چالش ها و شکست های کوچک در رشد تاب آوری کودکان انکارناپذیر است. هایت این تجربیات را به واکسن زندگی تشبیه می کند. همانطور که سیستم ایمنی بدن با مواجهه با میکروب ها تقویت می شود، ذهن و روان کودکان نیز با تجربه ناکامی ها، حل تعارضات جزئی با همسالان و مواجهه با خطرات کنترل شده، مهارت های مقابله ای و تاب آوری را می آموزند. افزایش ترس والدین از خطرات واقعی (مانند آدم ربایی یا حوادث) که غالباً توسط رسانه ها تشدید می شود، منجر به محدود کردن فعالیت های خارج از خانه و نظارت دائمی بر کودکان شده است. این روند، در بلندمدت، منجر به تربیت نسل هایی شده که در برابر ناملایمات و استرس های زندگی واقعی، شکننده تر عمل می کنند.
محافظت اندک از کودکان در دنیای مجازی
در نقطه مقابل محافظت مفرط در دنیای واقعی، شاهد پدیده محافظت ناکافی از کودکان در دنیای مجازی هستیم. والدین، با وجود آگاهی از خطرات احتمالی، غالباً به دلیل عدم درک کافی از محیط دیجیتال و سرعت بالای تحولات آن، دسترسی نامحدود و بدون نظارت کافی به تلفن های هوشمند و شبکه های اجتماعی را برای فرزندانشان فراهم می کنند. این عدم نظارت، کودکان را وارد فضای بزرگسالان در بستر آنلاین می کند؛ فضایی که مملو از محتواهای نامناسب، مقایسه های اجتماعی سمی، آزار و اذیت های سایبری و الگوریتم های اعتیادآور است.
شرکت های فناوری نیز در این میان، با طراحی الگوریتم هایی که برای حفظ حداکثری توجه کاربران و تقویت اعتیاد رفتاری ساخته شده اند، به این مشکل دامن می زنند. کودکانی که ساعت ها در فضای مجازی غرق می شوند، در معرض اطلاعات و تصاویری قرار می گیرند که برای سن آن ها مناسب نیست. آن ها بدون فیلتر و راهنمایی کافی، با مفاهیمی مانند زیبایی ایده آل گرایانه، ثروت بی حد و حصر و شهرت لحظه ای روبرو می شوند که می تواند منجر به کمال گرایی افراطی، نارضایتی از خود و حس ناامنی شود. این تناقض در رویکرد تربیتی – حمایت بیش از حد در دنیای فیزیکی و رهاسازی در دنیای دیجیتال – نسل جوان را در وضعیتی آسیب پذیر قرار داده و سلامت روان آن ها را به شدت تهدید می کند.
جاناتان هایت معتقد است که همان طور که سیستم ایمنی بدن برای قوی شدن نیاز به مواجهه با میکروب ها دارد و درختان برای رشد نیازمند وزش باد هستند، کودکان نیز برای پرورش قدرت و استقلال خود باید با ناکامی ها، شکست ها و چالش های کوچک روبرو شوند.
چهار آسیب بنیادین ناشی از دوران گوشی محور (تحلیل هایت)
ورود گسترده گوشی های هوشمند به زندگی کودکان و نوجوانان، آن طور که جاناتان هایت در کتاب نسل مضطرب تشریح می کند، چهار آسیب بنیادین را به سلامت روان آن ها وارد کرده است. این آسیب ها، پیامدهای مستقیم سیم کشی مجدد دوران کودکی هستند و به طور گسترده ای در میان نسل Z مشاهده می شوند.
محرومیت اجتماعی
کاهش چشمگیر تعاملات حضوری و رشد مهارت های اجتماعی، از اصلی ترین آسیب های دوران گوشی محور است. آمارها نشان می دهند که از سال ۲۰۱۲، زمان صرف شده توسط نوجوانان با دوستانشان به صورت حضوری ۵۰ درصد کاهش یافته است. روابط انسانی واقعی، چهار ویژگی مشخص دارند: متقابل بودن، همگام بودن (Synchronicity)، تجربه فیزیکی مشترک و محدود بودن تعداد روابط نزدیک. در فعالیت های آنلاین، هیچ یک از این چهار ویژگی به شکل کامل وجود ندارد. این محرومیت از تعاملات عمیق و معنادار، رشد مهارت هایی مانند همدلی، مذاکره، حل تعارض و خواندن نشانه های غیرکلامی را مختل می کند که برای تبدیل شدن به بزرگسالانی کارآمد در جامعه ضروری هستند.
محرومیت از خواب
تلفن های هوشمند و استفاده بی رویه از آن ها، به شدت کیفیت و کمیت خواب نوجوانان را تحت تأثیر قرار داده است. نور آبی صفحه نمایش، تحریک ذهنی ناشی از محتواهای شبکه های اجتماعی و بازی های ویدئویی، و وسوسه بررسی مداوم پیام ها و اعلان ها، همگی منجر به اختلال در چرخه طبیعی خواب و بیداری می شوند. محرومیت مزمن از خواب، پیامدهای مخربی بر سلامت جسمی و روانی دارد، از جمله: افزایش اضطراب و افسردگی، تحریک پذیری، کاهش توانایی شناختی، اختلال در یادگیری و کاهش عملکرد تحصیلی. بسیاری از نوجوانان، به دلیل همین کمبود خواب، در طول روز دچار خستگی و عدم تمرکز می شوند که خود به تشدید مشکلات روانی شان دامن می زند.
پراکندگی توجه
گوشی های هوشمند، با اعلان های مداوم، امکان دسترسی به چندین برنامه به طور همزمان و طراحی های مبتنی بر جلب توجه، به طور پیوسته اتصال ما را با دنیای واقعی قطع می کنند و تمرکز را مختل می سازند. این پراکندگی توجه، ظرفیت یادگیری و عملکرد اجرایی مغز (مانند برنامه ریزی، کنترل تکانه و حل مسئله) را به شدت کاهش می دهد. نوجوانانی که دائماً در معرض حواس پرتی های دیجیتال قرار دارند، برای تمرکز بر روی وظایف درسی، مکالمات حضوری و حتی فعالیت های خلاقانه با چالش روبرو می شوند. این آسیب، نه تنها بر عملکرد تحصیلی آن ها تأثیر منفی می گذارد، بلکه می تواند در بلندمدت، بر توانایی آن ها برای انجام کارهای پیچیده و نیازمند تمرکز عمیق، تأثیر نامطلوبی داشته باشد.
اعتیاد به دوپامین
یکی از مخرب ترین آسیب های ناشی از گوشی های هوشمند، پتانسیل بالای آن ها برای ایجاد اعتیاد رفتاری است. شرکت های بزرگ فناوری، برنامه های خود را با استفاده از الگوریتم ها و مکانیزم هایی طراحی کرده اند که به طور عمدی ترشح دوپامین (هورمون مرتبط با لذت و پاداش) را در مغز تحریک و تقویت می کنند. هر لایک، کامنت، اعلان یا پیمایش در فید خبری، می تواند یک دوز کوچک دوپامین آزاد کند که فرد را ترغیب به ادامه استفاده و جستجوی لذت لحظه ای بعدی می کند. این چرخه اعتیادآور، اگرچه لذت لحظه ای ایجاد می کند، اما لزوماً به احساس رضایت یا خوشبختی پایدار منجر نمی شود و در عوض، تمایل فرد را به تکرار رفتار برای کسب دوپامین بیشتر افزایش می دهد. این نوع اعتیاد، زمان و انرژی ذهنی قابل توجهی را از نوجوانان می گیرد و آن ها را از پرداختن به فعالیت های سازنده و معنادار محروم می کند.
تأثیرات تفکیک شده بر جنسیت
جاناتان هایت به این نکته نیز اشاره می کند که تأثیرات منفی این دوران گوشی محور، بر دختران و پسران متفاوت است. در دختران، شبکه های اجتماعی غالباً منجر به مقایسه های اجتماعی افراطی، کمال گرایی ناسالم و افزایش نگرانی در مورد تصویر بدنی می شود که به نوبه خود، اضطراب و افسردگی را تشدید می کند. در مقابل، پسران بیشتر مستعد انزوا، اعتیاد به بازی های ویدئویی و دسترسی به محتوای نامناسب هستند که می تواند به کاهش تعاملات اجتماعی، افت تحصیلی و در برخی موارد، خشونت منجر شود. این تفاوت در الگوهای آسیب، نیازمند رویکردهای درمانی و پیشگیرانه متفاوت و هدفمند است.
راهکارها و اقدام جمعی: بازگرداندن دوران کودکی به زمین
جاناتان هایت در کتاب نسل مضطرب، تنها به تشریح و تحلیل بحران بسنده نمی کند، بلکه با ارائه راهکارهای عملی و فراخوانی برای یک کنش جمعی، مسیر امیدبخشی را برای بازگرداندن سلامت روان به نسل های آینده ترسیم می کند. او معتقد است که برای مقابله با این سونامی اضطراب، نیازمند تغییرات بنیادین در رویکردهای فردی، خانوادگی، آموزشی و اجتماعی هستیم.
چهار تغییر بنیادین و رهایی بخش جاناتان هایت
هایت چهار پیشنهاد اصلی را مطرح می کند که به گفته او، می توانند بخش اعظمی از آسیب های ناشی از فناوری و محافظت مفرط را کاهش دهند و از پرورش نسل مضطرب جلوگیری کنند:
- ممنوعیت استفاده از گوشی های هوشمند در مدارس: هایت تأکید می کند که مدارس باید محیط هایی عاری از حواس پرتی های دیجیتال باشند. ممنوعیت کامل یا محدودیت شدید استفاده از گوشی های هوشمند در طول ساعات مدرسه (حداقل تا پایان دبیرستان)، می تواند به افزایش تمرکز، بهبود یادگیری و تقویت تعاملات اجتماعی حضوری در میان دانش آموزان کمک شایانی کند.
- تعیین سن قانونی برای دسترسی به شبکه های اجتماعی: پیشنهاد می شود که سن قانونی برای دسترسی به پلتفرم های شبکه های اجتماعی به ۱۶ سال افزایش یابد. این اقدام می تواند از قرار گرفتن کودکان و نوجوانان کم سن تر در معرض محتواهای نامناسب، مقایسه های اجتماعی سمی و قلدری های آنلاین جلوگیری کند و به آن ها فرصت دهد تا مهارت های اجتماعی لازم را در دنیای واقعی کسب کنند.
- تشویق و فراهم آوردن فرصت برای بازی های آزاد، مستقل و بدون نظارت بزرگسالان: کودکان نیازمند بازی های آزادانه در فضای باز هستند؛ بازی هایی که در آن خودشان قوانین را وضع می کنند، خطرات را تجربه می کنند و بدون دخالت مستقیم بزرگسالان، به حل مشکلات و تعارضات می پردازند. جوامع و خانواده ها باید فضاهایی امن و فرصت هایی کافی برای چنین بازی هایی فراهم کنند تا کودکان بتوانند مهارت های حیاتی مانند تاب آوری، حل مسئله و مدیریت احساسات را پرورش دهند.
- افزایش تعاملات اجتماعی حضوری و واقعی برای کودکان و نوجوانان: لازم است که والدین، مدارس و جوامع، آگاهانه تلاش کنند تا فرصت های بیشتری برای تعاملات اجتماعی چهره به چهره، فعالیت های گروهی ورزشی، هنری و فرهنگی و گردهمایی های خانوادگی و دوستانه ایجاد کنند. این تعاملات واقعی، پایه و اساس رشد سالم اجتماعی و عاطفی هستند و نمی توانند با ارتباطات آنلاین جایگزین شوند.
نقش و مسئولیت ها در کنش جمعی
موفقیت در این مسیر، نیازمند مشارکت و مسئولیت پذیری تمامی ذینفعان است:
- والدین: باید مرزهای روشن و قابل اجرای استفاده از فناوری را تعیین کنند، زمان های مشخصی را برای حضور آنلاین فرزندانشان در نظر بگیرند، و ارتباطات خانوادگی را تقویت کنند. ایجاد پناهگاه امن واقعی در خانه، جایی که تعاملات حضوری اولویت دارند، حیاتی است.
- مدارس: علاوه بر ممنوعیت گوشی، باید آموزش مهارت های زندگی، تاب آوری و سواد رسانه ای را در برنامه درسی خود بگنجانند و محیط هایی بدون حواس پرتی دیجیتال فراهم آورند.
- شرکت های فناوری: مسئولیت اخلاقی دارند که محصولات خود را با در نظر گرفتن سلامت روان کاربران، به ویژه کودکان و نوجوانان، طراحی کنند. این شامل پرهیز از الگوریتم های اعتیادآور و فراهم آوردن ابزارهای کنترل والدین می شود.
- دولت ها و سیاست گذاران: باید قوانین هوشمندانه ای را برای حفاظت از کودکان در فضای آنلاین وضع کنند، بر فعالیت شرکت های فناوری نظارت داشته باشند، و از برنامه های سلامت روان و طرح های ترویج بازی آزاد حمایت کنند.
دو پیشنهاد عملی برای شروع تغییر
هایت برای آغاز این کنش جمعی، دو پیشنهاد عملی را مطرح می کند: «با صدای بلند حرفتان را بزنید» و «با دیگران ارتباط بگیرید.» او تأکید می کند که باید نگرانی های خود در مورد تأثیر فناوری بر سلامت روان فرزندانمان را به صورت عمومی بیان کنیم؛ با دوستان، همسایگان، مسئولین و حتی در شبکه های اجتماعی صحبت کنیم. این بیان علنی نگرانی ها می تواند منجر به همراهی دیگران و ایجاد یک حرکت جمعی شود. همچنین، هایت توصیه می کند که با والدین و افرادی که دغدغه های مشابهی دارند، ارتباط برقرار کنیم و با همکاری یکدیگر، شرایط را برای تربیت فرزندانی سالم تر و مستقل تر از وابستگی های دیجیتال فراهم آوریم.
شش تمرین معنوی هایت برای تقویت سلامت روان
جاناتان هایت در کتاب نسل مضطرب، علاوه بر تحلیل آسیب ها و ارائه راهکارهای اجتماعی، به بُعد معنوی و درونی سلامت روان نیز توجه می کند. او شش تمرین را برای تقویت حس تعالی، معنا و ارتباط با آنچه فراتر از خود است، پیشنهاد می دهد که می تواند به کاهش اضطراب و افزایش بهزیستی روانی در افراد، از جمله بزرگسالان، کمک کند. این تمرین ها بر ایجاد نوعی بالارفتن معنوی (Elevation) تمرکز دارند؛ احساسی که هنگام مشاهده اعمال نیک، اخلاقی و الهام بخش در ما ایجاد می شود و ما را به سوی یک سطح بالاتر از تجربه های روزمره سوق می دهد.
این تمرین ها به دنبال تقویت جنبه هایی از زندگی هستند که در عصر دیجیتال کمتر مورد توجه قرار گرفته اند و می توانند حس ارتباط عمیق تر با خود، دیگران و جهان هستی را فراهم آورند. اگرچه جزئیات این تمرین ها در بخش های رقیب به طور کامل تشریح نشده بود، اما بر اساس کلیت آثار هایت و تأکید او بر روانشناسی مثبت گرا و اخلاق، می توان ماهیت آن ها را در راستای افزایش قدردانی، خدمت به دیگران، تقویت روابط عمیق، غوطه ور شدن در طبیعت، تجربه هنر و زیبایی، و یافتن هدف و معنا در زندگی دانست. با به کارگیری آگاهانه این تمرین ها در زندگی روزمره، می توانیم به تدریج تأثیرات مخرب حواس پرتی های دیجیتال را کاهش دهیم و به سوی یک زندگی با تمرکز، معنا و سلامت روان بیشتر حرکت کنیم.
تلفن های هوشمند اولین نسل از نوجوانان در آمریکا را که با این سطح از اتصال اینترنتی دوران نوجوانی خود را گذرانده اند، نسبت به هر نسل دیگری دچار اضطراب، افسردگی و تمایل به خودکشی بیشتری کرده اند.
جمع بندی: امید به آینده ای سالم تر
کتاب «نسل مضطرب» از جاناتان هایت، یک اثر ضروری و روشنگرانه در زمینه سلامت روان دوران دیجیتال است. این کتاب با اتکا به داده های دقیق و تحلیل های عمیق روانشناسانه، تصویری شفاف از ریشه ها و پیامدهای بحران سلامت روان در میان نسل Z ارائه می دهد. هایت به وضوح نشان می دهد که چگونه تلفیق محافظت مفرط در دنیای واقعی و محافظت ناکافی در دنیای مجازی در کنار ظهور فناوری های اعتیادآور، منجر به محرومیت های اجتماعی، اختلال در خواب، پراکندگی توجه و اعتیاد به دوپامین در میان جوانان شده است.
با این حال، پیام اصلی کتاب نومیدکننده نیست، بلکه سرشار از امید و فراخوانی برای اقدام است. هایت با ارائه چهار تغییر بنیادین در سطح جامعه و مسئولیت بخشی به والدین، مدارس، شرکت های فناوری و دولت ها، نقشه راهی برای بازگرداندن دوران کودکی به مسیر طبیعی خود و پرورش نسل هایی سالم تر و تاب آورتر ارائه می دهد. در دنیایی که زندگی ما به طور فزاینده ای با دستگاه های دیجیتال گره خورده است، درک عمیق این آسیب ها و به کارگیری راهکارهای پیشنهادی، نه تنها برای حفاظت از کودکان و نوجوانان امروز، بلکه برای ساختن آینده ای روشن تر برای تمام جامعه حیاتی است. کتاب نسل مضطرب (نویسنده جاناتان هایت) به ما یادآوری می کند که با درک چالش ها و اقدام جمعی، می توانیم سلامت روان نسل های آینده را بهبود بخشیم و کودکی انسانی تر و پربارتر را برای آن ها رقم بزنیم. این تغییر، از آگاهی فردی آغاز می شود و با کنش جمعی به ثمر می نشیند.
درباره جاناتان هایت و آثار دیگرش
جاناتان هایت (Jonathan Haidt) یک روانشناس اجتماعی آمریکایی و استاد اخلاق کسب وکار در مدرسه کسب وکار استرن دانشگاه نیویورک است. او به دلیل پژوهش هایش در زمینه روانشناسی اخلاق و روانشناسی اجتماعی اخلاقیات و تأثیر آن ها بر فرهنگ و سیاست شناخته شده است. هایت یکی از برجسته ترین متفکران معاصر در حوزه های روانشناسی اخلاق، خوشبختی و قطب بندی اجتماعی است. رویکرد او اغلب بر ترکیبی از روانشناسی تکاملی، روانشناسی مثبت گرا و پژوهش های تجربی استوار است.
از مهمترین آثار دیگر او که شهرت جهانی یافته اند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- فرضیه خوشبختی: یافتن حقیقت مدرن در خرد باستان (The Happiness Hypothesis: Finding Modern Truth in Ancient Wisdom): در این کتاب، هایت ده ایده بزرگ از خرد باستان را با یافته های روانشناسی مدرن ترکیب می کند تا راهنمایی برای یافتن خوشبختی و معنا در زندگی ارائه دهد. این کتاب به بررسی تقاطع فلسفه و علم روانشناسی می پردازد.
- ذهن درستکار: چرا انسان های خوب بر سر سیاست و مذهب دچار تفرقه می شوند (The Righteous Mind: Why Good People Are Divided by Politics and Religion): این اثر به بررسی ریشه های روانشناختی اخلاق و سیاست می پردازد و توضیح می دهد که چرا افراد با نیت های خوب، در مسائل اخلاقی و سیاسی اغلب با یکدیگر اختلاف نظر دارند. هایت در این کتاب، نظریه بنیادهای اخلاقی خود را مطرح می کند که به درک تفاوت های فرهنگی و سیاسی کمک می کند.
کتاب های جاناتان هایت غالباً بر مبنای پژوهش های گسترده، تحلیل های دقیق و استدلال های متقاعدکننده نوشته شده اند و به همین دلیل، برای خوانندگان علاقه مند به روانشناسی، جامعه شناسی، اخلاق و تربیت، بسیار ارزشمند و روشنگر هستند.