وای از روزی که آمریکایی‌ها بفهمند مشکلات خودشان هم زیر سر اسرائیل است!

محمدتقی زاهدی در مورد سرنوشت اسرائیل گفت: افرادی که در بازی شطرنج هیچ راهی برایشان باقی نمانده، همیشه دنبال یک ناجی هستند؛ یعنی یک حالت این صحنه شطرنج این است که فرد بازنده صبر کند، بازی را طول بدهد و منتظر یک ناجی باشد. اسرائیل دارد بازی خود در منطقه را طولانی می‌کند تا یک تغییر اساسی یا اضمحلال جبهه مقاومت یا یک جنگی که آن جبهه را تضعیف بکند اتفاق بیافتد. آنها خودشان را در این وضعیت قرار داده اما بازهم فایده‌ای ندارد.

وای از روزی که آمریکایی‌ها بفهمند مشکلات خودشان هم زیر سر اسرائیل است!

به گزارش ایواره، محمدتقی زاهدی -پژوهشگر حوزه فلسفه و تاریخ- در بخش اول گفت‌وگوی خود با ایواره به تاریخ قوم بنی اسرائیل در قرآن کریم، چگونگی شکل‌گیری یهود، قدرت گرفتن این قوم در طول تاریخ و نفوذ آنها از قبل از ظهور اسلام تا به امروز پرداخت.

او در بخش دوم این گفت‌وگو، به بازخوانی تاریخی اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

آقای زاهدی روند حضور اسرائیل در فلسطین چگونه شکل گرفت؟

تجارت خیلی بزرگی در آمریکا و اروپا از رنسانس به بعد شروع می‌شود و این اقتدار غرب که با ثروت یهودی‌ها شکل می‌گیرد، اصلش بر این مبناست و این ثروت به قول آقای زومبارت در دوره‌ای از تاریخ گم می‌شود که بعدها می‌گویند اینها در قالب شرکت‌های چند ملیتی توسط نوادگان همان برده‌داران کمپانی هندشرقی که بزرگترین شرکت برده‌دار تاریخ بوده، مالکین کمپانی‌های چندملیتی در دنیا می‌شوند مثل شل و امثالهم که الان اینها اقتدار جهان را تعریف می‌کنند نه آمریکا و نه انگلیس، بلکه آن شرکت و بانک بین‌المللی است که تعریف می‌کند که اگر شما شل را تحریم کنید و نگذارید در ایران باشد، بانک‌های جهانی شما را تحریم می‌کنند یا فلان جا شما را تحریم می‌کند یا فلان کالا به کشور شما نخواهد آمد.

ماجرا اینطوری است که این اقلیت قدرتمند به استیلای کامل بر حاکمیت‌های غربی می‌رسند. این الیگاریشی آریستوکراسی حاکم اصلی دنیا می‌شود و حاکمیت‌های غربی بدهکاران به اینها هستند و در همه چیز و همه این حوزه‌ها این قدرت کم‌کم تسری پیدا می‌کند.

فردی به نام تئودور هرتسل که یک روزنامه‌نگار آلمانی بوده و چند نفر دیگر، این اقتدار را می‌بینند و در سال ۱۸۹۷ به بعد در بالسوئیس یک تعریف سیاسی ـ اقتصادی‌ ـ ایدئولوژیک را ایجاد می‌کنند که ۱۸۹۸ اصل قضیه در کنگره بال سوئیس انجام می‌شود به اسم «تعریف ایدئولوژی یا ساختار تشکیلاتی صهیونیسم بین‌الملل» که منجر به تشکیل صهیونیسم بین‌الملل می‌شود که ماجرا و پروتکل‌های مفصلی دارد. طبق آن پروتکل‌ها و خاطراتی که از هرتسل به جا مانده، او می‌گوید که بین ۵ تا ۵۰ سال آینده باید دولت صهیونیستی در دنیا تشکیل شود که دقیقاً در ۵۰ سالگی این صحبت، یعنی در ۱۹۴۸، دولت جعلی اسرائیل در فلسطین اعلام موجودیت می‌کند.

هرتسل در اینجا صهیونیسم را بر پایه الیگاریشی زرسالانه یهودی که در دنیا بودند (اقتدار مالی، سیاسی و اقتصادی‌) پایه می‌گذارد و ایدئولوژی‌ای به نام صهیونیسم را راه می‌اندازد. این ایدئولوژی مانند این است که آدم‌هایی در دین ما ادعا کنند که فعالیتی می‌کنند که ‌آخرالزمان و ظهور منجی برای ما تسریع شود! صهیونیسم در یهودی‌ها چنین وضعیتی دارد.

انگلیسی‌ها چنین کاری کردند؟

این ساختار را انگلیسی‌ها شکل ندادند و این خیلی غلط است، هیچ حاکمیت غربی‌ای صهیونیسم را به وجود نیاورد، صهیونیسم را خود یهودی‌های نابغه و نخبه‌های صهیونیسم از طریق اقتدار الیگاریشی خودشان به وجود آوردند. آن‌ها می‌گفتند ما با این اقتدار جهانی باید یک حاکمیت جهانی مثل صهیونیسم داشته باشیم و باید بتوانیم در عرض موعود خودمان دولت تشکیل بدهیم. آن‌ها معتقد بودند که باید بتوانیم در تمام حاکمیت‌های دنیا، پروتکل‌های دانش ‌را بخوانیم و پخش کنیم. در رابطه با همین موضوع صهیونیسم کتاب‌های زیادی وجود دارد اما این کتاب‌ها در ایران راحت پیدا نمی‌شود. منابع اصلی‌ که ما باید بخوانیم عموماً‌ در ایران نیست، یا سخت پیدا می‌شود و ظاهراً هم مشتری ندارند و در اختیار عموم نیست.

ببینید!‌ داخل حاکمیت بریتانیا مملو از صهیونیست‌ها است، مثل هربرت ساموئل، دیزرائیلی و امثال اینها، مثل خانواده رُچیف که در انگلستان تقریباً همه چیز دست آنهاست، مثل خانواده روتشیلد در انگلستان و امثالهم، این خاندان‌ها و این الیگاریشی زرسالارانه صهیونیستی در انگلستان هستند، در اعلامیه بالفورد در جنگ جهانی اول قول تاسیس دولت اسرائیل را به آقای روتشیلد می‌دهند. سوال اینجاست چرا بالفور که وزیر حاکمیت بریتانیا است باید به یک فرد انگلیسی بگوید من قول دولت اسرائیل را از تو گرفتم. آن زمان وزیر وقت انگلستان هربرت ساموئل بود که یک خانواده پرنفوذ یهودی در انگلستان بود، قیم فلسطین می‌شود و در سال ۱۹۴۸ هم تحویل صهیونیست‌ها می‌دهد.

قیم فلسطین یک صهیونیست بود نه انگلستان

ـ‌ بالاخره به نظر می‌رسد انگلیسی‌ها نقش مهمی در تاسیس اسرائیل در فلسطین دارند؛ درست نیست؟

هربرت ساموئل انگلیسی است ولی فراموش نکنیم او اول صهیونیست بوده و بعد انگلیسی؛ در واقع او یک صهیونیست انگلیسی است.

ـ نمی‌توانیم بگوییم یک دولت انگلیسی آمده این اتفاق را رقم زده است؟

خیر، اینکه در تاریخ همه جای دنیا می‌گویند انگلستان این اتفاق را رقم زده کاملاً یک اشتباه تاریخی است. بلکه قیم فلسطین یک صهیونیست کامل است.

بعد از جنگ جهانی اول در ورسای تقسیم‌بندی اراضی می‌شود؛ مثلا فلسطین در اختیار انگلیس قرار می‌گیرد، لبنان در اختیار فرانسه و… . عموماً منافع این تقسیم‌بندی‌ها به اینها می‌رسیده چون حاکمیت بدهکار بوده و به جای بدهی‌ها این وضعیت‌ها را ایجاد می‌کرده است.

اما چرا انگلستان به آقای روتشیلد قول تاسیس دولت اسرائیل را در فلسطین می‌دهد؟ چون حاکمیت بریتانیا به آقای روتشیلد بدهکار بود. روتشیلد بانکدار عظیم انگلیسی بوده و حاکمیت بریتانیا به او بدهکار بود و برای همین عملاً به او جواب پس می‌داد. آن زمان او می‌گوید من قول دولت اسرائیل را برای شما گرفتم، به نظرم اعلامیه بالفور جالب است و این حاکمیت صهیونیست‌ها را در دنیا نشان می‌دهد که حکومت‌های غربی، بدهکاران و وام‌داران اینها هستند و باید به اینها جواب پس بدهد و حتی موظف هستند که سازمان ملل را در ملک شخصی راکفلر ایجاد کنند، زیرا زمین سازمان ملل متعلق به خانواده راکفلر است. در تاریخ خانوادگی راکفلر نگاه کنید، به خودشان مسیحی می‌گویند ولی خانواده یهودی هستند و حتی موزه راکفلر در اسرائیل داریم! کسی که در اسرائیل موزه دارد، می‌تواند نسبت به صهیونیست‌ها بی‌طرف باشد؟ راکفلرها انقدر قدرتمند هستند که فقط در یک نمونه، ارثی که جونیور راکفلر به پنج پسرش می‌دهد، فقط ۱۰۰ میلیارد دلار نقد بانکی بوده است! منهتن و نیویورک برای این خانواده است و گران‌ترین منطقه منهتن به اسم راکفلر سِنتر است یا زمین سازمان ملل، برج‌های دوقلو و امثالهم مال این خانواده است. چند خانواده دیگر مثل خانواده مُورگان‌ها و… هم چنین هستند که در واقع حاکمیت آمریکا دست آنهاست؛ به خاطر ثروت وحشتناکی است که دارند.

یک مثال دیگر بزنم که بدانید صهیونیسم جهانی از نظر مالی و اقتصادی چیست. دلیل جنگ آمریکا و افغانستان چه بود؟ گفته شد در حمله به برج‌های دوقلو در ۱۱سپتامبر بن‌لادن با هواپیما داخل آن رفته و پایین آمده است و پس از آن اعلام جنگ علیه افغانستان شد. گفتند که برای پیگیری تروریسم در افغانستان به آنجا حمله کردند، حالا می‌خواهد جنگ شود و ارتش آمریکا به پول نیاز دارد؟ چه کسی این پول را به پنتاگون قرض می‌دهد؟ ۵ هزار میلیارد دلاری که بحث است و به پنتاگون وام داده می‌شود، از سوی چِیس مورگان تامین می‌شود. ‌این پول از بانک‌های منهتن است. پول را قرض می‌دهد و حالا پنتاگون می‌خواهد اسلحه بخرد، اسلحه را از هواپیماسازی بزرگ دنیا که برای راکفلر است می‌خرد؛ 85 سهام برخی از آن شرکت‌ها برای دیوید راکفلر بود که اخیراً مرد.

در واقع یک وام ربوی به دولت آمریکا از سوی یک صهیونیست(چِیس مورگان) قرض داده می‌شود و دولت آمریکا از یک صهیونیست دیگر(راکفلر) اسلحه می‌خرد. جالب از نتیجه این جنگ تریاک افغانستان و نفت عراق دوباره وارد شرکت‌های همین صهیونیست‌ها می‌شود، ملت آمریکا این را نمی‌دانند و در جریان وال‌استریت خیلی به این دانستن نزدیک شدند. حالا شما بدانید آنها چطور دارند شیره‌ آمریکا و شیره ملت آمریکا را می‌کشند و بدهکارترین کشور دنیا می‌شوند. تازه آنها منفعت جنگ را بردند، سلاح از جیب آنها رفته و منافع آن استعمار و بهره‌کشی‌ که در عراق از نظر نفتی انجام می‌شود را شرکت شل می‌برد، تریاکش هم به خاندان ساسان‌ها و به داروسازی آنها می‌رسد و می‌بینیم که یک استیلای همه‌جانبه! این یک بازی برد – برد، برای آنها است. صهیونیسم دقیقا این است و با این وضعیت در دنیا حاکمیت خودش را پیش می‌برد و این اقتدار افسانه‌ای شکل می‌گیرد.

پس بزرگترین ظلم حقوقی تاریخ در حضور تمام حاکمیت‌های جهان، در سازمان ملل و در سال ۱۹۴۸ شکل می‌گیرد و جا دارد ما به عنوان یک کمپین ضدصهیونیستی و ضد اسرائیلی روی آن کار کنیم و جالب است که چرا کسی روی آن کار نکرده است؟

اولاً اینها می‌گویند یک ملتی به اسم یهود بودند که سرزمینی به نام فلسطین داشتند. حالا هم ملت یهود از آن سر دنیا آمدند و به سرزمین خودشان رفتند! شعار اصلی اسرائیل سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین است. این جمله دو مغلطه بزرگ دارد، یعنی از اساس حقوق بین‌الملل غلط است، اولاً یهودی‌ها ملت نبودند؛ یهودی که در فرانسه ملیت فرانسوی دارد با یهودی که در ایران ملیت ایرانی دارد، مگر می‌تواند ملیت خودش را عوض بکند؟ ملیت یهود یعنی چه!؟ شاید قوم یهود که این هم بحث دارد که اصلاً هستند یا نه؟ نمی‌توانسته ملیتی باشد. طرف با خانواده‌اش در فرانسه، انگلستان یا ایران بودند و ملیت آنها آنجاست، اصلاً این از نظر حقوقی غلط است.

سرزمین فلسطین هم هزاران سال، سرزمین فلسطین بوده و اقوام مختلفی هم داشتند، یهودی، مسیحی، مسلمان و عرب و غیره بوده، مسجد و کنیسه و کلیسا و… داشتند مثل ایران. مانند این می‌ماند که مسیحیان تهران بگویند منطقه کریم‌خان از الان سرزمین مسیح است و مرز بکشند و بگویند اینجا مال ماست و ملت مسیح می‌خواهند اینجا باشند! این چقدر خنده‌دار است، ماجرا فلسطین در این حد مسخره است یعنی اصلاً قاعده حقوق بین‌الملل که خودشان تنظیم کردند اصلاً نمی‌تواند وجود داشته باشد، چون اساساً ملت یهودی نبوده و اساساً سرزمینی مثل اسرائیلی وجود نداشته و سرزمین یهود یعنی چه؟ آن سرزمین هزاران سال سرزمین فلسطین بوده، حداقل ۲هزار سالش قابل بحث است، چطوری می‌شود این سرزمین را به سرزمین اسرائیل تبدیل کنند؟ خیلی غلط بزرگی است.

روی بحث حقوقی جا دارد سیاست خارجی کشور ما روی این دست بگذارد. ما نباید احقاق حق فلسطین را فقط در بحث غزه و کشتاری که الان دارد صورت می‌گیرد طلب کنیم، تازه کشتار بچه‌ها و زنان را الان می‌بینیم، اسرای بیچاره فلسطینی که هیچ حق و حقوقی ندارند، هیچ جا ثبت نمی‌شود، زندان‌های مخوفی که اینها در سرزمین‌های اشغالی و فلسطین دارند و فجایعی که درباره اسرا اتفاق می‌افتد هیچ جایی درباره ‌آنها صحبت نمی‌شود، از سازمان‌های مسخره بین‌المللی مثل عفو بین‌المللی هیچ صدایی درنمی‌آید، ما اگر بیاییم احقاق حق علمی و طبق حقوق بین‌الملل داشته باشیم، اولین سوالی که پیش می‌آید این است که ملت یهود کجا بود!؟ سرزمین یهود اصلاً چیست!؟ مگر اصلاً چنین چیزی داریم!؟ که بخواهد یک ایدئولوژی برای یکی سرزمین تعریف شود؟ اینقدر این از نظر حقوق بین‌الملل غلط است که من ماندم چرا کسی تا حالا روی این کار نکرده و سیاست خارجی ایران باید با این گرایش سیاسی باید از اول تعریف موضوع بکند.

امام خمینی(ره) تنها کسی است که نقشه‌های هزارساله اسرائیل را برهم زد

در ادامه هم این نکته مهم را عرض کنم که این اقتدار جهان‌وطنی الیگاریشی زرسالارانه صهیونیست جهانی، ادامه داشته و حدوداً ۵۰، ۶۰ سال اخیر هم به یک اوج وحشتناکی رسیده است، تقریباً می‌توانم بگویم که چیزی نبوده که در اختیار اینها نباشد، هیچ کس نمی‌توانست جلوی اینها قد علم بکند، هیچ فرد، هیچ سازمان، هیچ حاکمیتی، علیه صهیونیست‌های جهانی نمی‌توانست حرف بزند.

در واقع این اقتدار جهان‌وطنی وحشتناک شکل می‌گیرد و هیچ معارضی هم در دنیا نداشته و همه اهدافی که آن پروتکل‌ها در بال سوئیس تنظیم شده بوده و هرتسل و گروه صهیونیستی ارائه شده بود، عین به عین داشته اجرا می‌شده تا به نتیجه برسد تا اینکه فردی ظهور و بروز پیدا می‌کند که همیشه جایگاه او خیلی کمتر از واقعیت سیاسی و تاریخی جهان که وجود داشت نشان داده شده است؛ و او کسی نیست جز امام خمینی(ره).

ایشان تنها کسی است که توانست جریانی را ایجاد کند. ایشان تنها اندیشه زنده دنیا را ارائه داد و در مقابل اندیشه مردۀ تمدن غربی صهیونیسم که همه چیز آن وابسته و وامدار است، ایستاد. الان ما داریم می‌بینیم که این تمدن غربی چقدر سخیف، از اسرائیل حمایت می‌کند، تا جایی که ایلان ماسک موظف است برود اسرائیل و برای نتانیاهو تعظیم و اعلام همبستگی کند، ماکرون در فرانسه موظف است برود؛ این اعلام وظیفه به خاطر آن اقتدار صهیونیسم و تاریخچه‌ای که عرض کردم است و تنها کسی که این وسط جلوی این ماجرا ایستاد امام خمینی(ره) بود.

«اسرائیل شاهاک» این جمله معروف را گفته است که اسرائیل فلسطین را نخورده بود بلکه بلعیده بود و خمینی آمد دست در حلقوم اسرائیل کرد و فلسطین را بیرون کشید!. این خیلی نکته مهمی است

ما اگر این را نشناسیم این جایگاه مشخص نمی‌شود، این خیلی نکته مهمی است که متاسفانه در جمهوری اسلامی روی آن درست کار نشده و «اسرائیل شاهاک» این جمله معروف را گفته است که اسرائیل فلسطین را نخورده بود بلکه بلعیده بود و خمینی آمد دست در حلقوم اسرائیل کرد و فلسطین را بیرون کشید! این خیلی نکته مهمی است، تمام شده بود! چیزی به اسم فلسطین نمانده بود! یعنی اگر امام خمینی(ره) نبود، چیزی به اسم فلسطین قطعاً نبود و چیزی به اسم مبارزه با صهیونیسم در دنیا مطرح نمی‌شد و اصلاً تاریخ تقابلی وجود نداشت و کلاً فلسفه تاریخ دگرگون می‌شد. ما اصلاً نمی‌فهمیدیم قیام علیه طاغوت یعنی چه؟ ما نمی‌فهمیدیم مصداق آیه آخر سوره مجادله چه می‌شود؟ و خیلی از مباحث دیگر که جا دارد روی آنها کار شود.

بنابراین به نظر من با تاکید فراوان، تعریف صهیونیسم را جا بیندازیم که صهیونیست یک جریان سیاسی، تشکیلاتی ـ اقتصادی و ایدئولوژیک است که می‌آید به حاکمیت‌های جهان تحکم می‌کند نه اینکه حاکمیت‌های جهان آن را شکل بدهند، اوست که به آنها حکم می‌کند که چه رفتاری داشته باشند، او حقوق رسمی و بین‌المللی جهان را زیرپا می‌گذارد و یک چیز کاملاً جعلی درست می‌کند. صهیونیسم در اساس خودش مغالطه است.

اسرائیل ارتشی ندارد، ارتش ناتو تحت فشار نتانیاهو در منطقه می‌جنگد

ـ الان دولت اسرائیل با این وضعیتی که دارد پیش می‌رود و با این جنایتی که دارد در سطح منطقه رقم می‌زند، حمایت مردم خودش را هم از دست داده است، در واقع تناقضی هم در داخل خودش اتفاق افتاده است یعنی مردم ساکن در فلسظین اشغالی خیلی با دولت جعلی این رژیم همخوان نیستند، چه اتفاقی در درون‌شان می‌افتد؟ 

ببینید!‌ چیزی به اسم ارتش اسرائیل باقی نمانده است، یک اضمحلال کامل صورت گرفته است، چون مردم می‌بینند، کلی از جوان‌های آنها اسیر شدند و خودشان هم با بمب‌هایی که می‌ریزند آن اسیرها را دارند می‌کشند و بنابراین مردم هم عصبانی و ناراحت می‌شوند، البته آنها مردم نیستند، آنها اشغالگران سرزمین‌های فلسطین هستند، یعنی مردم اسرائیل مردم نیستند، مردم اشغالگر سرزمین‌های فلسطین هستند و باید این تفاوت را هم قائل شد، مظهر تام طاغوت این حکومت جعلی اسرائیل می‌شود.

اینها افراد خودشان معترضند، حاکمیت آنها به شدت به هم ریخته است، خودخواهی نتانیاهو در آن ترویج ایدئولوژی راست افراطی یا وضعیت‌های خاصی که در ایدئولوژی خودش دارد که از قدیم وجود داشته و به همین خاطر هم محبوب می‌شود، یک مقدار تعارض پیدا کرده، امنیت از همه چیز برای اینها مهم‌تر بود چون آنها انسان‌های بسیار ترسو هستند و می‌خواهند در اوج آرامش باشند و آخر دنیای آنها پول و دنیاست. وقتی امنیت جانی حریص‌ترین آدم‌های دنیا به خطر بیافتد، مشخص است که قیام می‌کنند و از وضعیتشان ابراز نارضایتی می‌کنند و اینها اتفاق افتاده است. 

جنون اسرائیل ممکن است به جنگ جهانی ختم شود

ـ‌ با این روند عمر رژیم جعلی چقدر است؟

تحلیل بنده این است که اسرائیلی‌ها عموماً به یک جنونی می‌رسند مثل جنون جنگ جهانی دوم. منافع تشکیل اسرائیل در جنگ جهانی اول تامین نشد و به همین دلیل جنون جنگ جهانی دوم رخ داد و ۶۰ و خرده‌ای میلیون انسان کشته شدند، بنابراین ممکن است این ماجرا را به یک جنگ خانمان‌سوز جهانی بکشاند و اضمحلال آن ممکن است به یک جنون این چنینی بیانجامد. چون به نظرم کار آنها تمام شده و خیلی فضاحت وحشتناکی است برای حاکمیتی که این همه اقتدار مالی پشت آن است و این همه حکومت‌های غربی طرفدار آن هستند و از آن حمایت می‌کنند، غزه با نیروی حماس را نتوانسته شکست بدهد و هیچ پیشروی موفقی هم نداشته است و آخر سر به چادرها رفح و بیمارستان‌ها حمله می‌کند که از این فاجعه‌آمیزتر نمی‌شود. این قضیه حتی از رفتار حیوانی هم پست‌تر است، به چادر زن و بچه حمله می‌کند و آنها آتش می‌گیرند و می‌سوزند! می‌خواهد آدم‌ها را بترساند و بگوید من اینقدر وحشی هستم و از من بترسید و کسی هم از او نمی‌ترسد.

آمریکایی‌ها اگر بدانند پشت پرده تمام بدبختی‌هایشان اسرائیل است، کار صهیونیست تمام می‌کنند

ـ اینکه می‌خواهد ترس را ایجاد کند و بگوید من قوی هستم، از آن طرف باعث آگاهی حاکمیت‌ها نمی‌شود؟

افراد در بازی شطرنج، آخر بازی که طرف باخته است و هیچ راهی برایش نمانده و هنوز بازی تمام نشده دنبال ناجی می‌گردد، یعنی یک حالت این صحنه شطرنج این است که صبر کند، بازی را طول بدهد و منتظر یک ناجی باشد. اسرائیل دارد بازی خود در منطقه را طولانی می‌کند تا یک تغییر اساسی در جبهه مقاومت یا اضمحلال جبهه مقاومت یا یک جنگی که آن جبهه را تضعیف بکند اتفاق بیافتد. اسرائیل دارد بازی خود در منطقه را طولانی می‌کند تا یک تغییر اساسی در جبهه مقاومت یا اضمحلال جبهه مقاومت یا یک جنگی که آن جبهه را تضعیف بکند اتفاق بیافتد. الان آنها در این وضعیت قرار دارند و باید بازی را خیلی طول داده و خودشان را در این وضعیت قرار دهند یا اینکه باید زیر صفحه شطرنج و بازی بزند و آن جنون اتفاق بیافتد یا اینکه شکست را بپذیرند. مطمئن باشید که آنها نمی‌آیند بگویند اسرائیل از بین رفته و تحویل فلسطین بدهند و تمام تلاش خود را می‌کنند تا فلسطین را به یک خاک و خون کشیدن جدی برسانند. من همیشه می‌گویم ترسو می‌ترساند! آن کسی که ترسو است می‌ترساند و تهدید و توحش می‌کند که ببینید من خیلی وحشی هستم و شما را نابود می‌کنم! این عبارات را می‌گوید تا آن دولت و حاکمیت و نظامیان متخاصمش در جهان را بتواند زیر سوال ببرد، چون حرکتی که در شطرنج باید بکند همین است و خیلی کار دیگری نمی‌تواند بکند و این باعث می‌شود مردم دنیا نسبت به او واکنش نشان بدهند و این همه جنایت را نمی‌توانند کتمان کنند.

در درگیری وال‌استریت، رهبر معظم انقلاب حرف جالبی زدند و گفتند «اگر بدانند پشت پرده همه این داستان‌ها صهیونیست‌ها هستند، آن موقع است که پرونده صهیونیست بسته می‌شود» و اگر الان بدانند پشت پرده این جنایات و این اتفاقات، صهیونیست‌ها هستند و صهیونیست‌ها در حاکمیت آنها زندگی می‌کنند و همه این نقشه‌ها براساس یک پروتکل جمعی در اقلیت الیگاریشی زرسالانه صهیونیست است، تازه علیه حاکمیت جهان‌وطنی قیام صورت می‌گیرد و دیگر علیه آمریکا و فرانسه و انگلیس نیست. ما هر وقت توانستیم علیه صهیونیست، مثل امام راحل قیام بکنیم و بگوئیم نه غربی، نه شرقی و بگوییم این ایدئولوژی ماست و او طاغوت است و باید از بین برود، آن موقع است که می‌شود گفت که ما کار درست را داریم انجام می‌دهیم و این‌ آگاهی به نظرم باید جهانی شود و وظیفه جمهوری اسلامی است که این کار را کند و متاسفانه کم‌کاری کرده است.

حمایت آمریکا از اسرائیل دستوری است

ـ یک جایی مواضع کاخ سفید را می‌خواندم، حس می‌کنم آنها هم دوست دارند که نسخه اسرائیل پیچیده و سیطره آنها بر آمریکا و غرب تمام شود، به نظر شما درست است؟

دقیقاً، دیگر این قضیه خیلی دارد لوث می‌شود یعنی حاکمیت آمریکا با آن همه یال و کوپال، این همه استقرار امپریالیستی در دنیا،  آن هم لایف‌استایلی که مدعی‌اش هستند، با حمایت از اسرائیل دارد به نابودی می‌رود، الان دیگر ضایع شده و همه فهمیدند که این حمایت آمریکا یک حمایت دستوری است و فقط باید بدانند که آن دستور از کجا دارد صادر می‌شود و اگر این یک مقدار واضح‌تر شود دقیقاً آمریکا مجبور خواهد شد چون در این بازی شطرنج نمی‌تواند از یک حدی بیشتر تقلب برساند و کمک بکند و ضایعه نظامی داشته باشد.

امیدوارم این اتفاق و این واقعه‌ای که از اول انقلاب اسلامی تا الان بی‌سابقه بوده، درگیری‌ای که در غزه است که از خیلی جهات بی‌سابقه است و آگاهی‌ای که در جهان دارد شکل می‌گیرد اسباب نابودی اسرائیل را فراهم کند. البته اولاً ما در جامعه خودمان باید بتوانیم با تعریف دقیق بیان کنیم صهیونیسم چیست؟ از طرف دیگر خواهش من به عنوان یک شهروند این است که حاکمیت جمهوری اسلامی اقامه دعوای حقوقی علیه ماهیت اسرائیل بکند و ما هیچ پرونده‌ای به این شدت نداریم. 

بخش اول این مصاحبه را می‌توانید در اینجا بخوانید.

فیلم کوتاهی از این گفت‌وگو را ببینید:

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل