دکترین ضاحیه – ایواره
آنچه اکنون در حال رخ دادن است، چه در رفح، چه در خان یونس یا بهطور کلی در غزه، آوارگی فاجعهبار مردم است. نه سرپناهی وجود دارد، نه زندگی، نه آیندهای. آوارگی نفرتانگیز است. وقتی مردم از مکانی به مکان دیگر نقل مکان میکنند، یعنی میخواهند زندگی کنند. آنها به پول نیاز دارند. پسانداز خود را از دست دادهاند.
کشتار دست کم ۴۵ فلسطینی در یک منطقه به اصطلاح انسانی در نزدیکی شهر رفح باعث خشم و انزجاری فراگیرتر از حوزه خاورمیانه شده است. با این حال انتظار میرود حملات اسرائیل همچنان ادامه یابند و شاهدان عینی گفتهاند چند تانک اسرائیلی روز سهشنبه در مرکز رفح شناسایی شدهاند. این اتفاق بعد از آن رخ داده که دادستان دیوان بینالمللی کیفری درخواست حکم بازداشت برای بنیامین نتانیاهو و یوآو گالانت، وزیر جنگ را از بابت جنایات جنگی داد و سپس دیوان بینالمللی دادگستری نیز به صورت جداگانه حکم داد این رژیم حمله به رفح را متوقف کند. مدتی بعد از صدور این احکام از سوی دیوانهای لاهه به نظر رسید که رژیم صهیونیستی مدت کوتاهی از شدت حملاتش به رفح کم کرد اما به این رویه با بمباران چند روز پیش تل السلطان و ایجاد یک انفجار عظیم در میان چادرهای اردوگاه آوارگان فلسطینی در رفح پایان داد.
اینکه نتانیاهو حمله هوایی جنایتکارانه اخیر به رفح را یک «تصادف غمانگیز» خوانده ژست دروغینی بیش نیست که بعد از گذشت بیش از هفت ماه از حملات اسرائیلیها و شهادت بیش از ۳۵۰۰۰ فلسطینی در این حملات علیه غزه دیگر هیچ کسی را فریب نمیدهد.
ارتش اسرائیل از همان ابتدای جنگ حملاتش را به فراتر از مواضع حماس گسترش داده و مدارس، بیمارستانها، تاسیسات تصفیه آب، خبرنگاران، امدادرسانها و پزشکان را هدف حملات خود قرار داد. دانشگاه اسلامی غزه یکی از دو دانشگاه فلسطینی (به همراه دانشگاه بیرزیت در کرانه باختری) است که در ردهبندیهای جهانی وارد شده است اما کمتر از یک هفته بعد از شروع جنگ هدف بمباران قرار گرفت و از آن زمان تاکنون تمامی دانشگاهها در غزه آسیب دیدند یا از بین رفتند.
حملات و تخریب تاسیسات غیرنظامی از سوی رژیم صهیونیستی در جنگ غزه نشان میدهد در حال اعمال کردن «دکترین ضاحیه» است. طبق این دکترین، در جنگ نامتقارن ارتش عمداً زیرساختهای غیرنظامی را هدف قرار می دهد تا با افزایش رنج و عذاب غیرنظامیان، بازدارندگی افزایش یابد. مبنای دکترین، حمله به مردم است تا رفتار بازیگر نظامی تنظیم و کنترل شود. این دکترین پیش از این در جنگ ۳۳ روزه میان حزبالله لبنان و رژیم صهیونیستی مورد استفاده قرار گرفت.
نگاه به محاصره غرب بیروت توسط ارتش اسرائیل در سال ۱۹۸۲ و تکرار آن در سال ۲۰۰۶ در لبنان و چهار جنگ غزه که قبل از جنگ کنونی رخ دادهاند نشاندهنده این درک ضمنی هستند که تلفات اسرائیل در یک عملیات شهری بیش از حد بالا میرود و این در سطح سیاسی حتی اگر که تلفات فلسطینیها ۱۰ یا ۲۰ برابر باشد غیرقابل قبول است. طبق دکترین ضاحیه، حملات گسترده و طولانی مدت علیه کلیت جمعیت غیرنظامی استفاده میشود تا دو هدف ویژه محقق شود: اولین هدف که کوتاه مدت است دشوارتر کردن کار برای عملیات گروه مبارزان مستقر در آنجا و تضعیف حمایت عمومی از آنهاست و هدف دوم و دراز مدت ایجاد بازدارندگی برای تحرکات آینده گروه مبارزان از هر نوع در هر جای دیگری اعم از غزه، کرانه باختری یا جنوب لبنان است. به طور واضح آنچه که در غزه اتفاق افتاده برای هر گروه مبارز دیگری که امنیت اسرائیل را در آنجا یا جای دیگری به چالش بکشد، خواهد افتاد.
اسرائیل چندین دهه در یک تناقض امنیتی قرار داشته است شامل اینکه ظاهرا رسوخ ناپذیر اما همواره به خاطر جنگ بنیادین بر سر زمین و مردم، همواره ناامن بوده است. این تله ناامنی تا زمانی که راهحل عادلانهای با فلسطینیها حاصل نشود تا مدت نامحدودی وجود خواهد داشت.
شکست ارتش چند ماه قبل عیان شد اما دولت نتانیاهو هیچ جای دیگری برای رفتن نداشته و بایدن نیز قصد آنکه ارسال تسلیحات را قطع کند، ندارد و تا زمانی که آمریکا و بریتانیا، اصلیترین حامیان تلآویو احکام اخیر دیوانهای بینالمللی دادگستری و کیفری را قبول نکنند، نتانیاهو میتواند ادامه دهد.