همه از فرار مغزها میگویند و مهاجرت تلخ پزشکان! اما برخی هم هستند که دورههای آکادمیک پیشرفته را در دانشگاههای مطرح دنیا سپری کرده یا پرونده کاریشان در بیمارستانهای پیشرفته غربی تکمیل شده اما یک لحظه از فکر بازگشت به ایران و خدمت به مردم غافل نماندهاند.
به گزارش ایواره، به نقل از همشهری آنلاین، یک نفر از آنها دکتر سهیلا سامی است، فوق تخصص جراحی مغز و اعصاب که دو ویژگی جالب دارد، تکمیل دوران تحصیلی زیر نظر پرفسور سمیعی، جراح معروف ایرانی و طبابت در آلمان با حجابی که هیچ زمانی مانعی برایش ایجاد نکرده است.
او حالا به کشور بازگشته و ماههاست که پشت ارزیابیهای وزارت بهداشت برای معادلسازی مدرکش معطل مانده. همین چند روز پیش البته شماره نظامپزشکیاش را گرفته و حالا امیدوار است که با صدور مجوز فعالیت بتواند مجهزترین بیمارستان تخصصی مغز و اعصاب خاورمیانه را در قلب تهران راهاندازی کند. البته که در همین مدت هم بیکار نمانده و در حال حفظ کردن قرآن است.
سامی سهشنبه مهمان زینبیه همشهری بود، مورد تقدیر قرار گرفت و به یک نکته مهم اشاره کرد : «اگر دختران این سرزمین در خانواده و کشورشان درست تربیت شوند، قول میدهم که همهشان مانند من به ایران بازگردند. دختران نخبه این سرزمین میتوانند به ایران بازگردند و در رشته و کارشان فعالیت کنند.» این پزشک چند روز پیش هم در گفتگو با همشهری درباره زندگیاش به نکات جالبی اشاره کرد، این که هیچ زمانی متخصص شدن در رشته جراحی مغز و اعصاب باعث نشده از ورزش کردن، سینما رفتن، تعامل دوستان یا حتی خواندن کتابهای متفرقه جا بماند. حرفهایش را در ادامه بخوانید.
* خیلیها تصور میکنند جراحی مغز و اعصاب مردانه است، چه اتفاقی رخ داد که شما هم وارد این حوزه شدید؟
از ابتدا فکر میکردم مثل پدرم متخصص قلب میشوم، اما دریافت یک دعوتنامه از پرفسور سمیعی مسیر پزشکی من را تغییر کرد. همان زمان هم تصور من این بود که جراحی مغز و اعصاب بسیار پیچیده است و نباید طرفش رفت اما چند پزشک زن خارجی را دیدم که در این رشته موفق شده بودند، به همین دلیل تصمیم خودم را برای ادامه تحصیل در این رشته گرفتم. البته انتخاب برخی رشتهها از جمله همین تخصص مغز و اعصاب نیازمند شرایط فیزیکی و شخصیتی خاصی است که من از کودکی آن را داشتم. فکر میکنم اگر کسی هم شخصیتی نزدیک به من داشته باشد میتواند به این رشته ورود کند.
* ویژگیهای این شخصیت چیست؟
از کودکی ورزش میکردم و ضعف بدنی نداشتم. ما در اتاق عمل بیش از ۱۰ ساعت تا ۱۴ ساعت سرپا هستیم. این مساله برای مردان راحتتر است اما خانمها به دلیل قوای جسمانی متفاوت اگر ساختار بدنی قوی نداشته باشند، دچار مشکل خواهند شد. از نظر شخصیتی هم اگر روحیات حساس داشته باشند، نمیتوانند در این رشته موفق شوند. اگر بخواهم به زنان ایرانی توصیهای داشته باشم، میگویم که به حرف دیگران خیلی اهمیت ندهند و آن چیزی راکه علاقه دارند با جدیت پیگیری کنند و درسشان را بخوانند و اگر رشتهشان کارآموزی دارد، کاملا آن را جدی و اصولش را یاد بگیرند. این که فلان رشته مربوط به آقایان است و فلان رشته برای خانمها، خیلی روی تصمیمگیریهایشان تاثیرگذار نباشد و مستقیم به سمت هدفشان بروند تا موفق باشند.
* چند سال پیش گفته بودید که قصد دارید طبابت را در ایران ادامه دهید، این حضور شما در کشور به معنای محقق کردن همان تصمیم است؟
به طور کامل به ایران برگشتم اما هنوز وزارت بهداشت، مدرکم را معادل نکرده که کارم را آغاز کنم. این پروسه ارزشیابی برای پزشکانی که از خارج میآیند، بسیار طولانی است و فعالیت در ایران را برای آنها سخت میکند. پزشکانی که قصد برگشت به ایران را دارند، میخواهند بیمارانشان را داشته باشند و این معطلیهای چند ماه تا یکسال که گاهی حتی دو سال میشود، قطعا آنها را از تصمیم برای بازگشت منصرف میکند. شاید درباره برخی دانشگاهها که مورد تایید وزارت بهداشت نیستند مثل روسیه، اوکراین یا سنگاپور، این مساله قابل قبول باشد، اما مدرک دانشگاههای آلمان یا آمریکا که حوزه پزشکی آنها بسیار قوی است، فرآیند خستهکنندهای است.
* مهمترین دلیل بازگشت شما به ایران چه بود؟
از همان روزی که برای تحصیل به آلمان رفتم، تصمیم داشتم در تهران یک مرکز تخصصی مغز و اعصاب راهاندازی کنم. بسیاری از تجهیزات و دستگاههای بروز دنیا در ایران نیست و اگر در اختیار مردم قرار بگیرد، درمانهای به روز را دریافت خواهند کرد. این مرکز حتی ظرفیت دارد که قطب خاورمیانه برای جذب توریست سلامت در بیماریهای مغز و اعصاب شود.
* شما متخصص مغز و اعصاب هستید و شاید این سوال را بهتر پاسخ دهید، این که نخبه شدن و برخورداری از یک مغز باهوش میتواند برای همه وجود داشته باشد؟
نمیتوانم پاسخ این سوال را بدهم چون برای من هیچ چیز سختی در زندگی وجود ندارد و تقریبا هر کاری را که بخواهم انجام دادهام. این درست که افراد موفق از هوش بالایی برخوردارند اما من افراد زیادی را هم دیدهام که با هوش متوسط رو به بالا و با پشتکار و علاقه موفقیتهای زیادی را کسب کردهاند.
* آیا خانوادهها برای داشتن چنین فرزندانی میتوانند کار خاصی انجام دهند؟
در خانوادههای ایرانی انتظار از فرزندان دکتر و مهندس شدن است. من با این دیدگاه مخالفم و اگر کسی در یک رشته استعداد دارد و این مساله از سوی خانواده کشف و پروبال داده شود، بهترین شدن آن فرد در همان رشته ارزشمندتر از این است که به اجبار به رشتهای ورود کند که علاقهای به آن ندارد. من در کودکی استعدادهایی داشتم که برای خانواده چندان مهم نبود.
* چه استعدادهایی؟
در نوجوانی فوتسالیست حرفهای بودم. خانوادهام ممانعتی از این فعالیت نداشتند اما تشویقکننده هم نبودند. خانواده همتیمیهایم برای تشویق فرزندانشان میآمدند اما من این حمایت را نداشتم. توجه آنها بیشتر به درسی بود که میخواندم و در آن موفق بودم.
* برای آگاهی مردم میتوانید بگویید که مغز چه مراقبتهایی نیاز دارد؟
برخی موارد عمومی است و شامل رژیم غذایی، سبک زندگی، کم کردن اضطراب و استرس که برای پیشگیری از همه بیماریها توصیه میشود. اما نکته مهم این است که هر قدر از فکر و ذهن استفاده شود، مغز پویاتر میماند. به عنوان مثال اگر فردی وقفه در درس خواندن یا کتاب خواندن داشته باشد. در شروع دوباره و همان ساعتهای اول زمان مطالعه دچار خوابآلودگی میشود اما اگر ادامه دهد بعد از چند روز دیگر خستگی وجود نخواهد داشت. استفاده مکرر از مغز، هوش را بیشتر پرورش میدهد و این شامل همه افراد میشود. یادگیری زبانهای مختلف هم نکته جالب پرورش مغز است، به طوری که با یادگیری هر زبان اضافهتر میزان قسمتهای فعال مغز بیشتر میشود. امآرای مغزی هم این مساله را به خوبی به ما نشان میدهد.
* این یادگیریها محدودیت سنی دارد؟
در سن پایین یادگیری، راحتتر و سحطیتر است اما اگر تداوم نداشته باشد، فراموش میشود. در بزرگسالی، یادگیری سختتر و ماندگارتر میشود. درباره محدودیت سنی هم افراد در سنین بالاتر سختتر فرامیگیرند. آموزش موسیقی به یک فرد ۵۰ ساله بسیار سختتر از جوان ۲۰ ساله است چون ذهن رو به کندی میرود و تمرکز کاهش پیدا میکند. اما در همین سنین بالا هم هر قدر مغز فعالتر نگه داشته شود، از زوال آن جلوگیری خواهد شد. به افراد در سنین بالا توصیه میکنیم که بازیهای فکری، شطرنج، مجسمهسازی انجام دهند.
* آیا زندگی مدرن، زندگی مغز را تغییر داده است؟
طی چند سال اخیر به حدی سرعت زندگی مدرن زیاد بوده که در تمام دنیا هیچ چیزی مثل قبل نیست. ما مثل گذشته کتاب نمیخوانیم، شماره تلفنها را حفظ نمیکنیم چون همه چیز در موبایلهاست، این مسائل باعث میشود که ذهنهای امروزی مثل گذشته پویا نباشند. به ویژه درباره کودکان که از سنین بسیار پایین با تجیهزات الکترونیکی سروکار دارند منجر به بروز اختلالات یادگیری و عدم تمرکز در شده است. در گذشته کودکان تنها بازیهای فیزیکال و کتابهایی برای خواندن داشتند. حتی زمان مطالعه تلویویزیون هم شاید به دو ساعت نمیرسید، اما حالا بیشترین بخش از زندگی آنها موبایلها و تبلتهاست. یکی از آسیبهای جدی این شرایط غیرفعالتر شدن مغز بچههاست و من نمونههای عینی این وضعیت را در بسیاری از کودکان دیدهام که عدم تمرکز در آنها رخ داده و یادگیری برایشان سخت شده است. حتی بیماریهایی که پیش از این ژنتیکی بود اکنون اکتسابی و محیطی شده است، مثل بیش بیفعالی.
* مدتهاست که خیلیها درباره بیش فعالی و ADHD صحبت میکنند، آیا ابتلا به این اختلالات هم با شیوع بیشتری همراه شده است؟
کشوری مثل آمریکا اوتیسم، بیش فعالی، OCD و… کاملا شناخته شده هستند و مردم هم درمان و ریشههای این بیماریها را کاملا میشناسند. اما در ایران چندان درباره این بیماریها صحبت نمیشود و این در حالی است که اگر مبتلا به چنین بیماریهایی باشد افراد به او برچسب میزنند یا اجتناب میکنند. به همین دلیل احتمال این که درصدی از گروههای سنی ما حتی سنین بالاتر دچار این بیماریها باشند، وجود دارد. در این باره باید بیشتر صحبت شود و مردم از علائم آن بیشتر آگاه شوند، چون اگر درمان آنها از سنین کمتر آغاز شود، از عواقب آن جلوگیری کرد.
* درباره بزرگسالانی که احتمالا دچار این بیماریها باشند، چه باید کرد؟
اگر علائمی از این بیماریها در فرد وجود دارد باید با مراجعه به روانپزشک، تشخیص داده شود. علائمی از جمله نداشتن تمرکز، نداشتن آرام و قرار، نصف و نیمه رها کردن مطالبی که میخواند و… علائم حادتری هم وجود دارد. آگاهی از چنین بیماریهایی میتواند فشار روانی بر فرد را کاهش دهد و دارودرمانی هم به او کمک میکند. از سوی دیگر آگاه میشود که برای بهتر شدن حال روانی خود برخی کارها مثل دوری از استرس یا مدیتیشن و… میتواند مانع تشدید بیماری در او شود.
* سختترین جراحی که انجام دادید، چیست؟
هر عملی پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و این سوال را پیشتر هم از من پرسیده بودند، به همین دلیل به یادم مانده است. در بیمارستان هانوفر آلمان کودک ۶ ساله نابینا از ایران داشتیم که حین جراحی دچار خونریزی و شرایط سخت شد. مادر این کودک در بیرون گریه میکرد و فشار زیادی روی من برای موفق تمام شدن جراحی وجود داشت. در نهایت جان این کودک نجات پیدا کرد اما واقعا جزو سختترین عملهایی بود که انجام دادم.
* دلیل سفر این خانواده به آلمان نبود تخصص و جراحیهای پیشرفته در ایران بود؟
این بحث بسیار پیچیده است. از نظر بیمهها، مردم و پزشکان مشکلات زیادی دارند. از نظر تجهیزات بیمارستانی هم به دلیل تحریمها کمبودهایی وجود دارد. حتی بهترین پزشکان هم برای انجام جراحیها به تجهیزات خوب نیاز دارند که به دلایل مختلف در ایران نیست یا فراهم نمیشود. به هیچ عنوان درباره مهارتهای فردی یا اطلاعات پزشکان صحبت نمیکنم چون علم پزشکی در ایران بسیار پیشرفته است. در هر جای دنیا برای پزشکان ایرانی احترام زیادی قائل هستند. اما در شرایط سختی که فرد احتمال مرگ دارد، قطعا خانوادهها ترجیح میدهند این خدمات نجاتبخش را در جایی دریافت کنند که امکانات بیشتری وجود دارد، حتی اگر هزینههای گزافی برای آنها داشته باشد.
* شما جزو پزشکان اهل فضای مجازی هستید؟
بله، از این طریق با برخی بیماران ارتباط دارم. البته در گذشته تعداد بیماران کمتر بود و با توجه به این که در ایران حضور نداشتم، بیشتر به سوالات آنها پاسخ میدادم. اما اکنون روزانه ۱۰۰ تا ۲۰۰ عکس امآرآی و سیتیاسکن دریافت میکنم که فرصت پاسخگویی به همه آنها را ندارم. برخی را خودم پاسخ میدهم و برخی دیگر را به سایر دوستان پزشک ارجاع میدهم.
* گفتید که در نوجوانی ورزش میکردید، همچنان ورزشکار ماندهاید؟
آن زمان فوتسالیست و حالا بسکتبالیست هستم و عضو تیم نفت تهران. شرایط سخت کاری در حوزه ما نیاز دارد که همیشه بدن قوی داشته باشیم، به همین دلیل ورزش را رها نکردم. اگر جراحیهای طولانی نداشته باشیم، سعی میکنم حداقل دو ساعت مطالعه و دو ساعت ورزش را در روز داشته باشم. چند ماهی هم هست که در حال حفظ قرآن هستم. به همراه زبان انگلیسی و آلمان، زبان عربی را هم بلدم و در زندگی اگر بخواهم درست و غلط بودن یک چیز را بدانم، اولین منبعی که به آن مراجعه میکنم، کتاب قرآن است.
* شما به عنوان پزشک ایرانی محجبه بسیار معروف شدهاید، این شرایط تاکنون برای شما چالشی نداشته یا با واکنش منفی مواجه نشدهاید؟
به عقیده من میزان انتخاب پوشش به فرد بستگی دارد و من در آلمان و ایران پوشش یکسان دارم. در زمینه جراحی هم حجاب هیچ محدودیتی برای ایجاد نکرده است. مردم و دولت آلمان هم مثل ایران برای پزشکان احترام خاصی قائل هستند و تاکنون چنین چیزی وجود نداشته است. در آنجا به پزشکان حق انتخاب میدهند که پزشک برای اتاق عمل لباس آستین بلند یا کوتاه یا یقه بسته و باز داشته باشند. این مساله را شما در کشوری مثل فرانسه نخواهید دید و نمیتوان با داشتن حجاب کار کرد.
* به عنوان نکته آخر توصیهای درباره فراهم کردن یک زندگی مناسب برای مغز دارید؟
غذای نامناسب، پرخوری، مصرف دخانیات، کنترل نکردن استرس، مصرف مواد مخدر، ادامه ندادن درمانهای ضروری به عنوان مثال برای فشار خون و… به شدت به مغز و رگهای آن آسیب میزند. این مساله تنها در ایران نیست و حتی در کشور مثل آمریکا هم افراد با اضافه وزن بسیار بالا و سبک زندگی نامناسب وجود دارند که بیماریهای مغزی آنها را تهدید میکند. یا در کشوری مثل آلمان مصرف سیگار بسیار بالاست و یکی از فاکتورهای تهدید کننده مغز آنها به شمار میرود. در ایران هم این مساله وجود دارد و از نبود تحرک و ورزش تا رعایت نکردن رژیمهای غذایی مناسب آنها را در معرض بیماریهای مختلف قرار داده است. البته در ایران در مقایسه با کشورهای غربی هنوز در وضعیت بحرانی تهدید سلامت جامعه مواجه نیستیم اما با توجه به روند افزایشی سن در کشور باید سبک زندگی سالم فرهنگسازی شود.
انتهای پیام