اصفهان، اقلیم معناست – ایواره
ایواره/اصفهان خیال، غیرمادی، آیینی، رؤیایی، قدسی، والایی و متعالی است؛ اصفهان نیز یک شهر مناسکی است و چنین شهری قادر بهعوض کردن سطح خود و تغییر سطح حضور ما است، به این معنا که بلافاصله مکان به پلکانی برای بالا رفتن بدل میشود.
این بخشی از جملاتی است که حمیدرضا شعیری، زبانشناس و استاد نشانه و معناشناسی دانشگاه تربیت مدرس، بعدازظهر چهارشنبه (۵ اردیبهشتماه)، در موزه عصار خانه شاهی واقع در میدان نقشجهان بیان کرد.
او در این جلسه صحبتهای خود را با طرح دو پرسشِ (چرا شهر معنا میدهد و چگونه معنا میدهد؟) آغاز کرد و گفت: وقتی میگوییم چیزی برای ما معنا دارد، یعنی آن چیز در ما اثر گذاشته و آن اثر به این دلیل است که هم ازنظر درونی (معنایی، مفهومی) و هم ازنظر بیرونی و در بیرون از ما و بر بیرون ما، تأثیرگذار است.
این استاد نشانه و معناشناسی سپس با طرح این پرسش که انسان چگونه مسیر بالایی را طی کرده است، ادامه داد: انسان از طریق خط، مسیر بالایی را طی کرده است. خط همواره به انسان اجازه داده تا بهطور عمودی در فضا حرکت و مسیر بالا رفتن را طی کند. در معماری نیز از خطوط عمودی برای اوج گرفتن و کشیده شدن به آسمان، بهره گرفته میشد. پساز آن انسان خط منحنی یا چرخشی را ایجاد کرده تا از دو طریق به بالا برود، انسان پس از چرخش در خط گرد، به نقطه واحدی در بالا رسیده است.
شعیری خاطرنشان کرد: همه شهرهای ما انضباطی هستند؛ مدارس، نیروی انتظامی، درمانگاه و شرکتها و غیره همه با همان هدف انضباطی هستند اما فضای برخی شهرها، بهگونهای طراحیشده که از این فضای انضباطی عبور کرده و به فضای خیالی نزدیک میشوند. اصفهان از میان شهرهای جهان، این قدرت را دارد که فضای انضباطی را رد کرده و ما را به سمت فضای خیالی حرکت میدهد.
او ادامه داد: یکی از کارهایی که معنا در شهر انجام میدهد، رهاییِ انسانها از مرگآفرینی و ایجاد حیات آفرینی است. عوامل و عناصری مقاومت در برابر مرگ را افزایش میدهد که یکی از آنها به دلیل تولید و گسترش عالم خیال، فضاهای شهری هستند. شهرها با عقب راندن اندیشه مرگ در خیال، سبب ایجاد احساس خوشبختی و رضایت در انسان میشوند.
این معناشناس سپس با طرح این پرسش که چگونه شهرها به ایجاد احساس رضایت کمک میکند؟ گفت: اولین نکته، شهر مناسکی است. شهرها تاریخهای متفاوتی دارند. شهر مناسکی تعریف مناسبی برای اصفهان است؛ به دلیل اینکه هر نقطهای از شهر قادر است ما را در برابر مواجهشدن با آن نقطه از جنبه مادی دور کرده و به عالم خیال وصل کند. خیال، غیرمادی، آیینی، رؤیایی، قدسی، والایی و متعالی است. شهر مناسکی قادر است بلافاصله سطح خود را عوض کرده و سطح حضور ما را تغییر میدهد. به این معنا که بلافاصله مکان به پلکانی برای بالا رفتن بدل میشود.
امکان نفوذِ بدون فاصله در میدان نقش جهان
این استاد دانشگاه بیان کرد: شهرها با دو چهرۀ بانقاب و نقاب دریده، ظاهر میشوند. شهرهای مدرن دارای نقاب هستند. یکی از مکانهایی که ما در آن با هیچگونه نقابی مواجه نمیشویم، میدان نقشجهان است که بهمحض قرار گرفتن در آن، به نور، اکسیژن، آسمان و ابرها دسترسی داشته و امکان وصل شدن و گریز از خود بهواسطه نردبان خیال را داریم. اگر طبقه دوم حجرههای دور میدان نقشجهان را در نظر بگیریم، پوششهای سفید تورفته طبقات دوم کافی است که ما را با این نقاب ریختگی مواجه کند. نقاب نداشتن به معنای شفافیت و نور است. با تکرار این پوششهای سفید در خود، فضا تبدیل به یک فضای موسیقایی شده و هرکدام مانند نوت موسیقی به هم چسبیده و ادامه خیال را ممکن میکنند.
شعیری معماری را عامل مقاومت میدان نقشجهان در برابر امر کلان دانست و افزود: در این میدان، خطوط از طریق آجرها به هم متصل شده و درعینحال جدا هستند. در این میدان، غلبه امر جزء بر امر کلان آشکار است که ما را به خیال میبرد. آنچه ما را به ماندن در میدان نقشجهان سوق میدهد، جزئی بودن میدان، آجرها، منحنیها، طاقها، منارهها، گنبدها و ستونهای ایوان عالیقاپو و … است. بندهای بین آجرها، درها، حجرهها، شکل درها و دهانهها همه در این جزء شریک هستند؛ اما مهمترین نکته آن، آجرهایی است که از هم جداشده و به هم میچسبند. نکته بعدی موسیقی است.
این استاد نشانه و معناشناسی این پرسش را مطرح کرد که چگونه فضا قادر به تولید ضربآهنگ است و چگونه ضربآهنگ در ما تغییر ایجاد میکند و سپس در پاسخ گفت: هنگام قرار گرفتن در میدان نقشجهان، ریتمِ ما تغییر کرده و کند میشود. با قرار گرفتن در میدان نقش جهان، ریتم حرکتی ما به تعادل رسیده و این تعادل، مقاومت در برابر مرگاندیشی است؛ و اینگونه است که فضا در معنا شکل میگیرد. به این معنا که احساس سبکی و رهایی کرده و نمیخواهیم از این فضا دور شده و حس میکنیم در جایی هستیم که از مدتها پیش به ما تعلق داشتهایم و این یعنی صمیمیت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: فضاهایی مانند میدان نقشجهان، فضاهایی هستند که ما بلافاصله امکان نفوذ در فضا و سپس رهایی در آن را داشته و به همین دلیل ریتم بدن ما متعادل میشود. بعضیاوقات انسانها برای دیدن فضایی باید تلاش بسیار کنند ولی برخی فضاها مانند میدان نقش جهان با همه وجود خود را در دستان ما قرار داده و این نفوذپذیری است.
این معناشناس ضمن اشاره به انواع مکانها توضیح داد: مهمترین مکان و همان مکانی که معنا میسازد را مکانهای هستایشی، وجودی یا هستی محور دانست و بیان کرد: بلافاصله زمان قرار گرفتن در این مکان، وجود ما را ادامه داده و تبدیل به پلکانی شده که ما را به بالابرده و ادامۀ ما است نه جدای از ما؛ مکان بهطور پدیدار شناختی بخش وجودی من است نه جدا از تن من و هردو نیز یکدیگر را ادامه داده و اینگونه وصل شدن به خیال راحتتر است.
او با اشاره به اینکه فضا معرفت و شعور دارد، افزود: اوج دستهبندی پس از مکانهای وجودی، مکانهای امتزاجی است. به این معنا که در این مکان نهتنها مکان ادامه من و من ادامه مکان هستم، بلکه گویا مکان مادیات مکانی خود را نیز ازدستداده و جنبه فیزیکی مکان و تن من محوشده و هر دوبهیک توده در حال بخار تبدیل میشویم. امتزاج وجه جوهری حضور در مکان است. در این حالت، طاقها، گنبدها و منارهها مانند عروسی در لباس سفید یا نور یکپارچه، یک آیینه را تشکیل میدهند که آیینه در آیینه شده و در یککلام به وضعیت ناب میرسیم که معصومیت حضور بوده و مکان به درجه والای حضور میرسد. در اینجا هیچچیزی برای ما نامحرم نیست.
انتهای پیام