رهبری که بعد از تبعید «مهاجرت» کرد

«امام خمینی» منحصر به فردترین رهبر دینی جهان که جز سرنگون کردن حکومت پهلوی، استقرار حکومت الله در ایران و شکل دادن به ارکان نظام خواسته دیگری نداشت، ۲۸ روز بعد از پایان تبعید ۱۴ ساله و بازگشت به ایران با دور شدن از پایتخت به شهر قم مهاجرت کرد تا نشان دهد هیچ چشم داشتی به قدرت ندارد اما انبوه مراجعات مقامات ارشد نظام به قم در کنار ابتلا به بیماری قلبی مانع شد. ایشان به پیشنهاد پزشکان قلب به تهران برگشت تا با دقیق‌ترین تجهیزات پزشکی تحت درمان قرار بگیرد.

رهبری که بعد از تبعید «مهاجرت» کرد

به گزارش ایواره، امروز ۱۰ اسفند چهل و چهارمین سالروز مهاجرت آیت‌الله العظمی سید روح‌الله موسوی خمینی از تهران به قم در سال ۱۳۵۷ است.

امام خمینی در دیداری که در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با جمعی از طلاب و روحانیون شهر قم در مدرسه علوی تهران داشتند از تصمیم‌شان برای مهاجرت به شهر قم خبر دادند.

رهبر فقید انقلاب اسلامی در این دیدار بیان کردند: «من ان‌شاءالله بعد از چند روز دیگر می‌آیم خدمت شما به قم، ان‌شاءالله آنجا در خدمت‌تان خواهم بود. امیدوارم که همه‌مان با هم در یک صف باشیم؛ نه جلو و عقب، در یک صف همه با هم به پیش برویم و ان‌شاءالله مقاصد شرعی اسلامی را به پیش ببریم.»

آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش با اشاره به تصمیم امام خمینی برای مهاجرت به شهر قم، نوشت: «حضرت امام که تصمیم گرفتن به قم بروند، خیلی سریع اقدام کردند تا نهادهای اصلی نظام، شکل قانونی بگیرد. البته در آن ایام معمول نبود که انقلابی‌ها چنین کاری بکنند و عموما شکل‌گیری نهادهای نظام جدید در انقلاب‌های مهم ۱۰-۱۵ سالی طول می‌کشید اما چون امام برای حضور در قم عجله داشتند و ما هم با توجه به آشنایی که با اندیشه ایشان داشتیم، می‌دانستیم که حضورشان در تهران موقت است، لذا قبول داشتیم که ایشان به قم بروند، چون در قم هم به ایشان دسترسی داشتیم و جای نگرانی نبود.»

وعده امام امت به اهالی قم به یک ماه نرسیده، عملی شد. خودروی ایشان ساعت ۸:۳۰ صبح ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ به ۲۰ کیلومتری قم رسید و امام و هیات همراه دقایقی برای استراحت در پادگان منظریه قم توقف کردند و سپس به سمت شهر حرکت کردند.

امام خمینی در فاصله ۱۰ کیلومتری شهر قم مورد استقبال جمعی از علمای طراز اول حوزه علمیه قم از جمله آیات عظام شهاب‌الدین اشراقی، سید محمدرضا گلپایگانی، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و سید محمدکاظم شریعتمداری قرار گرفتند. علاوه بر بزرگان قم، افسران و سربازان شهربانی قم که به روی سینه‌های‌شان گل میخک نصب بود نیز به استقبال امام آمدند و فضایی احساسی توام با لبخند، اشک شوق و شعار «صل علی محمد رهبر ما خوش آمد» را شکل دادند.

خودروی بلیزر حامل امام خمینی و سید احمد ساعت ۹:۲۰ دقیقه به ورودی شهر رسید. امام و همراهان در بدو ورود به شهر مورد استقبال جمعیت انبوه‌تری از مردم قرار گرفتند. حجم جمعیتِ استقبال کننده از کاروان امام خمینی رفته رفته متراکم‌تر شد طوری که در نزدیکی حرم مطهر فاطمه معصومه (س) ازدحام جمعیت به حدی بود که پاسداران محافظ و ماموران انتظامات کمیته استقبال از امامِ شهر قم، از ترس به خطر افتادن سلامت امام خمینی مجبور شدند ایشان و سید احمد را از خودروی بلیزر به خودروی آمبولانس انتقال دهند تا بتوانند امام را با سرعت و سلامت به مسجد امام حسن مجتبی (ع) که جمع زیادی از علما و بزرگان قم چشم‌ انتظار ایشان بودند، برسانند.

امام بعد از استقبال با شکوهِ مراجع و بزرگان قم و مصافحه گرم با آنان و پس از دقایقی استراحت در مسجد، سوار بر خودروی پلیس‌راه برای زیارت و دیدار با سایر علمای قم به سمت حرم مطهر رفتند.

خودرو حامل امام خمینی ساعت ۱۱:۱۷ جلوی در آستانه مطهر توقف کرد و ایشان بعد از ۱۵ سال دوری از قم به زیارت حضرت معصومه رفتند. ایشان پس از زیارت و مختصر استراحتی در میان استقبال علما، طلاب و مردم قم به مدرسه فیضیه رفتند و سخنرانی مفصلی کردند.

صحن مدرسه مملو از جمعیت بود. امام از درهای پشت مدرسه فیضیه در خیابان ساحلی وارد شدند و بعد از مصافحه و خوش و بش با طلاب و روحانیون حاضر در مدرسه در جایگاهی که برای ایشان در نظر گرفته شده بود، نشستند.

بعد از آن آیت‌الله محمد یزدی که ریاست کمیته استقبال شهر قم را بر عهده داشت پشت بلندگو رفت و مردم را به سکوت و پرهیز از همهمه دعوت کرد تا امکان سخنرانی امام به وجود آید.

دلایل هجرت

امام امت سخنرانی مفصلی درباره مبارزات ملت در دوران نهضت، برنامه‌های رفاهی، مادی و معنوی حکومت اسلامی و دولت موقت، استقرار نظام جمهوری اسلامی و لزوم خودسازی مردم و مسوولان ایراد کردند، خبرنگاران خارجی هم متن سخنان امام را همراه با گزارش تصویری از اجتماع باشکوه علما و طلاب مدرسه فیضیه به سراسر جهان مخابره کردند.

امام خمینی رو به مردمی که در مدرسه فیضیه و خیابان جلوی مدرسه حضور داشتند، گفتند: «بیدار باشید، هوشیار باشید. مفسده‌جوها در کمین‌اند، اجانب در کمین‌اند. آنها نخوابیده‌اند، شما [هم] نباید بخوابید؛ شما باید هوشیار باشید. آنها مشغول نقشه هستند تا از طریق‌های مختلف، با فرم‌های مختلف. آنها می‌خواهند حالا که رژیم منحط سلطنتی از بین رفت، با فرم‌های دیگر به میدان بیایند و باز همان منافع را تجدید کنند و باز همان چپاولگری‌ها را بکنند و باز همان اختناق را از سر بگیرند. ملت عزیز بیدار باشید. ما به هر چه دست می‌گذاریم خراب است. فرهنگ ما خراب است، باید تجدید بشود. فرهنگْ فرهنگِ استعماری است، باید زیرورو بشود.

… من از شما ملت ایران و از شما قمی‌ها باید تشکر کنم که در این قیام یکی دو سالۀ اخیر تمام نقشه‌های آنها را ‌[نقش] ‌ بر آب کردید و عمال استعمار را از مملکت خودتان راندید، و بقیه ای که مانده اند اینها هم خواهند رانده شد. دست استعمار را کوتاه کردید؛ منفعت خواهان را، چپاولگران بین المللی را، دستشان را قطع کردید. خون دادید، جوان دادید لکن خون و جوان شما به نفع اسلام و برای اسلام بود… د.

… من در این آخر که از تهران می‌خواستم بیرون بیایم، دستور دادم که تمام املاک و دارایی سلسلۀ منحوس پهلوی و تمام دارایی آن اشخاصی که وابستۀ به او بودند و این ملت را چاپیدند مصادره بشود. برای طبقۀ ضعیف مسکن ساخته بشود. ‌[در] ‌ سرتاسر ایران برای ضعفا مسکن می‌سازیم. همین دارایی شاه سابق و خواهر و برادرش برای یک مملکت، برای آباد کردن یک مملکت کافی است. ما عمل می‌کنیم، حرف نمی‌زنیم. تمام کمیته‌هایی که در تمام اطراف ایران هست موظفند که آنچه به دست آمد از مخازن ایران، هر چه که اینها بردند و مخفی کردند و اتباع آنها بردند و مخفی کردند، آنها را که به دست آمده است به بانکی که شماره اش را بعد تعیین می‌کنند تحویل بدهند که برای کارگرها، برای مستضعفین، برای بینوایان، هم خانه بسازند هم زندگی آنها را مرفه کنند. ‌ …

… ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقۀ مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقۀ مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما، هم دنیا را آباد می‌کنیم و هم آخرت را… ا.

… من از عواطف ملت ایران و از عواطف هم‌وطن‌های خودم، قمی‌ها [تشکر می‌کنم] ‌ من قبلا گفته بودم که از قم «عِلم» منتشر می‌ شود، از قم «قدرت» منتشر شد. قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم. من پانزده سال- یا قدری بیشتر- از شما دور بودم لکن دلم اینجا بود؛ با شما بودم. شما غیرتمندان، شما پاک جوانان، سرمشق همه شدید. و الحمد للَّه تمام‌ ملت ایران، سرتاسر ملت ایران، با هم هم صدا شدند و این قدرت الهی بود که طاغوت را شکست. این قدرت الهی بود که ابرقدرت‌ها را از بین برد و خواهد برد. ما دیگر اجازه نمی‌دهیم ابرقدرت‌ها دخالت در مملکت ما بکنند… د.»

محل اسکان

آیت‌الله محمد یزدی، رییس ستاد استقبال از امام در شهر قم در کتاب خاطراتش به تشریح چگونگی انتخاب محل سخنرانی امام و تعیین محل اقامت ایشان در شهر قم پرداخت.

او در کتابش نوشت: «… اما در خصوص محل زندگی امام، به اتفاق به این نتیجه رسیدیم که منزل سابق امام در کوچه یخچال‌قاضی به هیچ وجه برای این منظور مناسب نیست و احتمال این که مردم به خصوص خانم‌ها زیر دست و پا بمانند، زیاد بود. قرار شد جایی تهیه شود که هم نزدیک به مدرسه فیضیه باشد و هم مردم در آسایش باشند.

چند روز بعد عنوان شد که منزلی در خیابان ساحلی نزدیک حسینیه آیت‌الله مرعشی قرار دارد که در کنار خیابان است و متعلق به یکی از فرش فروشان قمی است. قرار شد که ما برویم و آنجا را ببینیم. اگر پسند کردیم، اقدامات بعدی را انجام دهیم. وقتی به محل مراجعه کردیم، دیدیم که منزل مزبور، اعیانی و دارای اتاق‌های متعددی است و محوطه باز مقابل آن هم برای اجتماعات مناسب است. قرار شد که همان منزل برای اسکان امام در نظر گرفته شود.

همان گونه که بنده احتمال می‌دادم، حضرت امام مدتی بعد از تشریف فرمایی به تهران مصمم شدند که به قم بیایند. ما هم منزل اعیانی یادشده را در خیابان ساحلی مفروش کردیم و به امکانات زیادی مجهز نمودیم.»

مدرسه فیضیه از سوی کمیته استقبال قم به عنوان محل اصلی سخنرانی‌های امام در نظر گرفته شد. حتی یک بار هم به اتفاق آقای منتظری به مدرسه فیضیه رفتیم و خود را به لب پنجره کتابخانه که مشرف به حیاط فیضیه بود، رساندیم. در آنجا به اتفاق آقای منتظری در جای فرضی امام ایستادیم. من گفتم: «فرض کنید الان امام تشریف آورده‌اند و می‌خواهند از اینجا با مردم صحبت کنند. لب این پنجره که عملی نیست.» در نهایت قرار شد جایگاهی اختصاصی برای امام درست شود.

چند روز بعد طرح این جایگاه را نزد آقای منتظری بردند. آقای منتظری به من گفتند: «شما دستور ساخت این جایگاه را بده وقتی آماده شد، من هم می‌آیم و نگاه می‌کنم.» حاصل کار جایگاهی بود که شما عکس آن را در تصاویر مربوط به آن ایام دیدید. این جایگاه دارای پله‌هایی از آهن بود و امام می‌توانستند بعد از اتمام سخنرانی‌شان از طریق این پله‌ها پایین بیایند و سپس از راه پله‌های کتابخانه فیضیه بالا بروند و در اتاقی که برای ایشان در قسمت کتابخانه در نظر گرفته شده بود، استراحت کنند.

… امام بعد از اتمام ملاقات با مراجع به منزلی که برای اسکان ایشان در نظر گرفته بودیم، آمدند و بعد از آن قرار شد به مدرسه فیضیه بروند و نخستین سخنرانی‌شان را در آنجا ایراد کنند. اولین بار که به جایگاهی که ساخته بودیم، تشریف آوردند، روی صندلی نشستند. در اولین سخنرانی امام – که نوارش هم موجود است – صدای جمعیت نشان می‌دهد که صحن مدرسه فیضیه مملو از جمعیت است و صدا به صدا نمی‌رسد. ظاهرا وسایل صوتی هم جوابگوی آن فضا و شرایط نبود. سیل جمعیت گرمازا بود و با آنکه در فصل زمستان به سر می‌بردیم، ناچار شدند که روی سر مردم آب بپاشند تا از گرما کاسته شود.

چند روز پس از آنکه برای حضرت امام خانه‌ای مناسب و خوب تهیه کردیم، یک روز حاج احمد آقا اطلاع دادند که حضرت امام فرموده‌اند: «من در خانه خیابان ساحلی نمی‌مانم؛ چون خیلی اعیانی است و تزئیناتش زیاد است.» گفتم: «یعنی چه؟ ما این همه برای آماده کردن این خانه تلاش کرده‌ایم.»

من این موضوع را با آقایان اشراقی و منتظری در میان گذاشتم و مجددا به یاد کوچه‌های تنگ یخچال قاضی افتادم و به حاج احمد آقا هم گفتم: «آیا فکر اجتماع مردم را کرده‌اید و می‌دانید مردم چقدر به مشکل برخواهند خورد؟» احمد آقا گفت: «می‌دانید که وقتی امام حرفی را بزنند دیگر بالای حرف ایشان نمی‌شود حرفی زد. خلاصه ظرف همین دو سه روز باید در این خصوص فکری کرد.

قرار شد احمد آقا خودش با ما همراه شود. شروع کردیم به دیدن خانه. در مسیر خیابان بهار، منزلی پیدا کردیم که از نظر ما بسیار مناسب بود و صاحبش هم از صیمیم قلب ابراز کرد که «منزل من در اختیار شما. تا هر وقت که خواستید، می‌توانید از اینجا استفاده کنید.» حاج احمد آقا گفت: «اینجا برای امام مناسب نیست ولی برای مادرم خوب است. اگر آن‌ها از امام جدا باشند، بهتر است.»

دوباره شروع کردیم به جست و جو [برای خانه امام]. اما خانه‌ای که باب میل حاج احمد آقا باشد، پیدا نکردیم. تا این که مرحوم احمد آقا گفت: «اگر موافقید برویم منزل خود شما را هم ببینیم.» گفتم: «منزل ما فوق‌العاده کوچک است و بعید است به درد شما بخورد.» گفت: «دیدنش ضرر ندارد.»… احمد آقا منزل را دید ولی نظر خاصی نداد.

چند روز بعد اطلاع داد که امام فرموده‌اند: «به منزل آقای یزدی می‌رویم» با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که این افتخار نصیب من شده است ولی متعجب از اینکه چطور حضرت امام این جا را بر آن منزل مجلل و بزرگ برای سکونت خود و خانواده‌شان برگزیدند. گفتم: «حاج احمد آقا! اینجا خیلی کوچک است. چه‌طور می‌خواهید رفت و آمدها را تنظیم کنید؟» گفت: «به هر حال امام فرمودند به آنجا نقل مکان می‌کنیم.»

پایان قم

اما مدت حضور امام خمینی در قم بیش از ۱۱ ماه نشد. ایشان به دلیل ابتلا به بیماری قلبی و فقدان تجهیزات مدرن پزشکی در شهر قم و لزوم کنترل شدن نوسانات قلبی از سوی پزشکان مجرب به تجویز پزشک مخصوص خود به بیمارستان فوق تخصصی قلب و عروق تهران انتقال یافتند.

امام امت ابتدا در بیمارستان قلب شهید رجایی در نزدیکی پارک ملت تهران بستری شدند و بعد از اطمینان پزشکان از سلامتی قلبی ایشان اجازه ترخیص از بیمارستان صادر شد.

براساس برنامه‌ریزی‌ها و تصمیمات یاران و نزدیکان و موافقت سید احمد آقا، امام امت به همراه خانواده برای مدتی به خانه‌ای در خیابان دربند و منزل شخصی به نام حاج آقا مشرف سکونت یافتند اما مدتی بعد و برای همیشه به محله جماران منتقل شدند و در منزل مشترک خواهر و برادر حجت‌الاسلام والمسلمین امامی جمارانی واقع در پشت حسینیه جماران، سکونت کردند.

منابع:

صحیفه امام، ج ۶، ص ۲۳، ۲۷۶، ۲۷۷ و ۲۷۸

مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات آیت‌الله محمد یزدی

انتهای پیام

خروج از نسخه موبایل