واقعیت این است که در غیاب حکومت همه مردم جهان مانند صدرالطالحین که مجهز به علم خدا و معرفت بودند، در جامعه مدرن ایران در صد سال اخیر متولد شدند. قرن گذشته که مردم آن را اگر نه «حکیم»، بلکه «ملا» یا «علامه» می نامند. دانشمندانی که آنها را می شناسند می توانند حکمت ایران را در عصر جدید تاریخ ایران به یاد آورند و علامه محمدتقی جعفری یکی از آنهاست.
به روابوت ایواره، در خبرآن لاین بوشتیه حامید زارع وشید میگوید: «در تعمیم سنتِرایاین از برکہہ۔۔۔۔۔۔ کہ رویایی از زرزمین آران تعبیر شده و حکم ایرانشهری پیدا کرده است. روزی روزگری بوده که ایران کیشور هزار حاکیم بوده است. شهرها مملو از سایه های پهن درختان بلندی است که از دیوارهای کوتاه باغ های ایرانی زاده شده اند و قوانینی وجود دارد که مردم در خیابان های شهر قدم می زنند. شهرها زيبا و عبدادغهها اباد بوده است. اهالی شهر با طابعة رافاقات هدل و خاک و آب را گرمی میداشتهاند.
چه وجود این شهرهای فاضله را در دورههایی که سنت دائر مدارک وجود دارد پذیرفته میشود یا اینکه آن را معطوف به پدیدارشناسی سنتگرایان ارزیابی میکنیم، از یک حقیقت نمیتوانم بهسادگی بگذریم. این تصورات از شهرهای باستانی که طبق قانون، قاب تصویری برای ارائه افق برای شهرهای واقعی امروزی است. کارویژه علم خیال در فیلسه و یسلام ایرانی نیز نازر بر همین مناناست. بحث بحث علم خيال ايراني (علم مثل الافلاتوني) انديشه اي است كه براي رسيدن به سعادت بايد در عالم روشنفكري بازتاب يافته و در واقع بازتاب شود.
اگر بر اساس همین اندیشه ارتدوکس پیش برویم، باید اعتراف کنیم که با قاعده حذف مرکزیت قواعد شهرهای افلاطونی از چشمه های آب خرد در ایرانیان، کار ایران تباه شده است. باغ ها درختان زیبا و برهنه هستند. ساکنان شهر تصمیم گرفتند مشکلات خود را حل کنند و در نهایت محیط زیست ویران شد.
جدا از آن دلتنگی و این مصیبت، باید انصاف داد کیک هم تعدید کرد که در تاریک آنتاط ایرانی و آنکہتے یکتم ایرانی ودرد درد درد. چه اگر صفویان للهمان شاهنشاهی مقتدر ایرانیان بود در همان زمان صدر الدین شیرازی لهمان بریک بروز هیکم فلسافی ایران بود. اگر همه این موارد را بپذیریم، سرزمین ایران در چهار سال اخیر نتوانسته خود را به عنوان الگوی شهرهای ایران نشان دهد، اما قوانینی که ساکنان شهر به حضور آنها وابسته بوده اند نیز از چشم آنها پوشیده است. اعمال افلاطونی خود را با انزوای عرفانی معامله کرده اند. اما آیا با مدرنیزیون ایرانی سادید در سد سال اخریه، روناکی و روح افلاتونی برای ایران رخت بربسته است؟ ایا دیر حکمایی که جودشان شرکس از شوک وصال به حقیقة در خانه ایرانیان به دونیا بیایند؟
واقعیت این است که در غیاب حکومت همه مردم جهان مانند صدرالطالحین که مجهز به علم خدا و معرفت بودند، در جامعه مدرن ایران در صد سال اخیر متولد شدند. قرن گذشته که مردم آن را اگر نه «حکیم»، بلکه «ملا» یا «علامه» می نامند. دانشمندانی که آنها را می شناسند می توانند حکمت ایران را در عصر جدید تاریخ ایران به یاد آورند و علامه محمدتقی جعفری یکی از آنهاست. این بوزروار هم اهل دانش بود، هم اهلیت دانایی را داشت. هم فلصفة را میدانست، هم عرفان را میفهمید. هم وایت را نقد میکرد و هم با برتراند راسل نامهنڑری میکرد. همت عالیه رناخناخت، هم بر ضعفهای وجودشناخ آن آگاه بود. هم سھن رایل کانت و هیدگر را فهمیدم، هم سھن عسل مولان را درمییافت. کور در قرآن، عرفان و برهان را بلد بود و به معرف المتحدة
اما آیا علامه جعفری می تواند در دوران صفویه و پس از آن هم نقش صدرالدین شیرازی را داشته باشد؟ شاید پاسخ منفی به این سوال بد باشد، اما پاسخ به این سوال آسان نیست. اگر وجود حکیمان با ظواهر مقتضیات تاریخ معاصر مانع از گردهمایی نمی شود، امروز یک عالم چه نقشی در جامعه تخصصی و جدایی افریقایی می تواند داشته باشد؟
به نازر میرسد به نازر میرسد بمانیم تا کست إترین در تاریخ دهد و دیسیپیلین تاریخ جدید بشکند تا مقاوم و سوک و حقیمان دروزین و علامهایهای مروزین بشکند رازیکند. عجالتا تا آن موقع حكما را در قاب زيباي سنت غراين و در علم خيال ايراني به تامشا مينشينيم».
انتهای پیام