عمومی

مسیح چشم نابینای سیاست را شفا می‌دهد؟

مسیح چشم نابینای سیاست را شفا می‌دهد؟

از غزه تا ناصره یا بیت لحم به عنوان زادگاه عیسی(ع) راه درازی نیست. غزه به عنوان شهری پریشان و ویران از جنگ و خشونت، اکنون در سالگرد میلاد همسایه، چشم به راه معجزات مسیح(ع) است تا وجدان‌های مرده و دیدگان بی‌نور و بی‌فروغ شفا یابند و سیل سرکش جنایت‌های نژادپرستان را مهار کنند. سیاستمداران مغرب زمین‌ در آمریکا و اروپا که داعیه مسیحی بودن دارند بیش از هر زمانی نیاز دارند از مسیح و پیامبران الهی بینایی چشم و شفای وجدان طلب کنند.

به گزارش ایواره، نورنیوز در سالگرد میلاد پیامبر محبت و مرحمت بررسی کرد:

عید فرخنده میلاد مسیح(ع)، امسال در شرایطی فرارسیده که زادگاه او، فلسطین، به صحنه خشونت عریان نژادپرستان صهیونیست علیه مردم بی دفاع تبدیل شده است. عیسی پسر مریم، 22 قرن پیش در منطقه‌ای به دنیا آمد که تقریبا سه ماه است به پایتخت خشونت عریان جهان تبدیل شده است.

در میان اقوالی که محل ولادت مسیح(ع) را گمان می‌زنند دو شهر در سرزمین فلسطین به واقعیت نزدیک ترند: ناصره در شمال سرزمین‌های اشغالی و بیت لحم در کرانه غربی. این هردو شهر، امروز همسایه‌های دور و نزدیک غزه اند و به همین اعتبار، مسیح(ع) همسایه دیروز و امروز غزه است و حق همسایگی بر آن دارد. مفهوم همسایگی در شریعت مسیح(ع)، جزو اساسی‌ترین مفاهیم دینی و اخلاقی به شمار می‌آید.

یکی از مهم‌ترین آموزه‌ها در کتاب مقدس، آنجاست که به دوست داشتن همسایه وهمنوع فرمان می‌دهد. در انجیل متّی وقتی فقیهان یهود از عیسی(ع) می‌پرسند “بزرگ‌ترین حکم شریعت کدام است؟” جواب حکیمانه او این است:« اینکه خداوند را به تمامی دل‌ و تمامی ذهن خویش دوست بدار. این است بزرگ‌ترین و نخستین حکم. حکم دوم همانند آن است: همسایۀ خویش را چون خویشتن دوست بدار. تمام شریعت و کتاب‌های پیامبران وابسته به این دو حکم است.»(متّی22:37).

در این سخن شگفت، دوست داشتن خداوند در ردیف دوست داشتن همسایه قرار گرفته است. به این اعتبار باید یقین داشت که مسیح(ع)، با همان آنلاین و مرحمتی که به خدا دارد همسایگان خود در غزه را نیز دوست می‌دارد و در عزا و اندوه این همسایگان بی پناه و بی دفاع، شریک است. کریسمس، هرچند مناسبتی فرخنده و سرورآفرین برای ولادت پیامبر بزرگ رحمت و محبت است اما امسال می‌تواند فرصتی باشد برای همدردی مسیحیان با همسایگان دیروز و امروز عیسی(ع). خبرها حکایت از آن دارد که دیشب و دیروز،‌ تمام مراسم جشن کریسمس در بیت لحم،‌ زادگاه مسیح، به حمایت از مردم مظلوم غزه،‌ لغو شده و شبی “ساکت وتاریک” رقم خورده است.

پاپ فرانسیس هم هرچند در خطابه دیروز خود چند بار خواستار توقف جنگ و کشتار شد اما جای تأسف دارد که مطلقا نامی از غزه و مردم بی گناه و بی پناهش نبرد. غزه همسایه مسیح، و به تبع آن،‌ همسایه مسیحیان و جهان مسیحیت است. کاش بزرگان و پیشوایان کلیسا در شب و روز میلاد پیامبری که دوست داشتن همسایه را مثل دوست داشتن خداوند می‌دانست، با مردم “همسایه” همدردی روشن تر و دوستانه تری می‌داشتند.  

تجربه تلخ تنهاماندگی

به روایت اناجیل، آخرین سخن مسیح (ع) روی صلیب، گله از “تنهاماندگی” و “وانهادگی” بود. انجیل متّی می‌گوید وقتی بدن مسیح (ع)را بر صلیب کردند کاهنان اعظم با استهزای او گفتند «دیگران را نجات بخشید و خویشتن را نجات نتواند بخشید…. اگر خدا بر او عنایت دارد هم اینک وی را برهاند!» اینجا بود که عیسی(ع) عبارت تاریخی و ماندگار خود را بر زبان آورد و بلافاصله جان داد:«خدای من، خدای من، از چه روی مرا وانهادی؟»(متّی، 27:47).

عارفان و متکلمان مسیحی، این تعبیر را عاشقانه‌ترین گلایه تاریخ دانسته اند چراکه مرگ با صلیب، شدیدترین مجازات و وحشیانه‌ترین مکافات برای معصومانه‌ترین زندگی است. فارغ از درستی و نادرستی تفاسیری که از این عبارت وجود دارد در این نمی توان تردید کرد که در روزگار ما مسیح (ع)، احتمالا همین عبارت را درباره مظلوم‌ترین قربانیان غزه بر زبان خواهد آورد. همسایگان عیسی(ع) در غزه، در عین بی گناهی و معصومیت، انگار با حکم همان کاهنان اعظم، به صلیب یک خشونت بی مهار و شرماگین کشیده شده اند.

مسیح(ع)، امروز همان گلایه از تنهاماندگی و وانهادگی در برابر خشونت را برای مردم بی پناه و بی گناه غزه زمزمه می‌کند. کشتار این مردم، مکافات مظلومیت و معصومیت آنان است. همین است که از وقایع غزه، یک تراژدی انسانی ساخته است. این بار اما مردم غزه در مقابل چشم جهانیان است که احساس تنهایی و وانهادگی دارند. از جهان مسیحی یا از مدعیان التزام به شریعت مسیح،‌ انتظار می‌رفت در برابر تنهاماندگی و وانهادگی ساکنان و آوارگان غزه، خاموش نباشند و گلایه مسیح را با حمایت از مظلومان این شهر برطرف کنند.

چشم انتظار معجزات مسیح(ع)

مسیح، همچون همه پیامبران الهی معجزاتی داشت. به نقل تاریخ، مردگان را حیات می‌بخشید و بیماران را شفا می‌داد. از معجزات او یکی هم،‌ بینا کردن کوران بود. انجیل یوحنا در آیات 1 تا 15 از باب 9 شرح این معجزه عیسی(ع) را بازگو کرده است. در همین انجیل است که او خود را “نور جهان” معرفی می‌کند و می‌گوید : «شب فرا می‌رسد که در آن کس کار نتواند کرد، مادام که در جهانم، نور جهانم»(یوحنا، 9:5).

شاید آن شبی که مسیح(ع)  وعده داده بود به زودی می‌رسد، دوران ما باشد. اکنون جهان ما به معجزه نور نیازمندتر از هر زمان است. انبوهی از ظالمان نابینا بر جهان حکم می‌رانند که محتاج شفای پیامبرانی همچون مسیح اند. ستمگران کوردل، در تاریکی و تاریک اندیشی به بندگان مظلوم خداوند ظلم می‌کنند و جهانی ظلمانی و سیه روز ساخته اند. هیچ چیز ضروری تر از معجزه بینا کردن این کوران ظلمت پرست نیست. کاش در روزهای میلاد پیامبری که خود را نور جهان می‌خواند، این معجزه تکرار می‌شد و چشم نابینای ستمگران روشنا می‌گرفت و حاصل قساوت و سنگدلی خود را می‌دیدند.

از غزه تا ناصره یا بیت لحم راهی نیست. غزه به عنوان شهری پریشان و ویران از جنگ و خشونت، اکنون در سالگرد میلاد همسایه، یک چشمش اشک است و چشم دیگرش خون. با این حال چشم به راه معجزات مسیح(ع) است تا وجدان‌های مرده و دیدگان بی نور و بی فروغ شفا یابند و سیل سرکش جنایت‌های نژادپرستان را مهار کنند. سیاستگذاران و سیاستمداران مغرب زمین‌ در آمریکا و اروپا که داعیه مسیحی بودن دارند بیش از هر زمانی نیاز دارند از مسیح و از سایر پیامبران الهی بینایی چشم و شفای وجدان طلب کنند.   

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا